وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی
وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی
در کربلا چون سرو و یاسمینی
دیدم یکی سقای دل غمینی
سردار شاهنشاه بی قرینی
گفتا چو خود را دید بی مُعینی
وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی
وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی
در کربلا چون سرو و یاسمینی
دیدم یکی سقای دل غمینی
سردار شاهنشاه بی قرینی
گفتا چو خود را دید بی مُعینی
وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی
تَوَلّایِ مولا امیرالمؤمنین علی ع **رباعی**
بگویم مطلبی تا پند باشد بهر مشتاقان
از آن آدم که از گِل آفریدش خالق منان
برون شد از بهشت جاودان جانا تو هم بنگر
نباشی در امان یکدم تو هم از حیلۀ شیطان
|
یا رب به ذات بی خطرت ابتدا قسم یا رب به قدس و کعبه و هم زمزم و حجر با رب به عقل کل که ملقب به مصطفی است یا رب به حق فاطمه آن بضعة الرسول یا رب به حق شاه شهیدان تشنه لب یا رب به حق باقر و هم صادق الیقین یا رب به آن جواد که ناکام شد شهید یا رب به عسکری تو ببخشا گناه ما مائیم غرق معصیت ای خالق کریم ما را ببخش جمله به سقای تشنگان کلبی فتاده به درگاهت ای غفور بخشا گناه و معصیت ما ز لطف خویش در روز رستخیز مرا رو سیَه مکن "رونیزی" است بیکس و بیچاره و غریق |
یا رب به اسم اعظم بی منتها قسم یا رب به رهروان رهت در صفا قسم یا رب به شاه هر دو جهان مرتضی قسم یا رب به پارۀ جگر مجتبی قسم یا رب به حق حضرت زین العبا قسم یا رب به کاظم و علی موسی الرضا قسم یا رب به حق هادی مشکل گشا قسم یا رب به حق مهدی صاحب لوا ببخش یا رب به آن شهید سر از تن جدا ببخش با رب به حق مسلم بی اقربا ببخش یا رب به حق اکبر گلگون قبا ببخش یا رب به حق قاسم نوکدخدا ببخش یا رب به کودکان شه کربلا ببخش یا رب به حق زینب غم مبتلا ببخش
|
بسم الله الرحمن الرحیم
شطیطه پیرزن نیشابوری و معجزۀ حضرت موسیابنجعفر ع
خواهم از موسی ابن جعفر شمهای سازم بیان
لیک حیرانم چه گویم از امام انس و جان
نام او موسی ولیکن صد چو موسییَش غلام
آدم و نوح و خلیلش جمله بر در پاسبان
بسم الله الرحمن الرحیم (میلاد)
چهچه زن بلبل که اینک گشته هنگام بهار
طوطی و طاووس و هدهد جمله اندر مرغزار
مطربا برگیر دف یک دم بیا در بزم یار
ساقیا می ده که امشب گشته عالم لاله زار
جرعه ای نوشم بگویم قدرت پروردگار
بسم الله الرحمن الرحیم
زهرا بگفتا یا علی کِای ماه تابانم
یکدم بیا بالین من ای نور چشمانم
دارم وصیتها به تو ای خسرو خوبان
بنشین بگویم با تو درد راز پنهانم
بسم الله الرحمن الرحیم (شهادت)
امروز سیه پوش چرا کون و مکان است
در ماتم زهرا همگی نوحه کنان است
گردید علی بی کس و بی یاور و غمخوار
چون بلبل بیدل سر قبرش به فغان است
بسم الله الرحمن الرحیم (میلاد)حضرت زینب سلام الله علیها
مژده ایدل موسم گل در گلستان امشب است
بلبلان بر شاخ گل هر یک غزلخوان امشب است
حوریان گویند یا رب این کدامین کوکب است
پنجم ماه جمادی نور روی زینب است
بسم الله الرحمن الرحیم (میلاد حضرت زینب سلام الله علیها)
پنجم از ماه جمادی ماهی ز نو آمد پدید
از قدومش باد نوروزی به هر گلشن وزید
بلبلان در چهچه و قمری غزلخوان و سرود
در گلستان حقیقت حق گلی را آفرید
نوحه سرائی فاطمة الزهرا س در سوگ رسول خدا ص
ای پدررفتی مرا همره ببر
تا نگردم در جهان خونین جگر
شد علی بعد از تو ای باب گرام
بی کس و افسرده روزش همچو شام
در مدح امام حسن عسکری ع
ایدل بیا که گشت گلستان بنام ما
از نور عسکری شده دوران به کام ما
بخشید از وفا ز صفا التهام ما
بادا هزار مرتبه بر او سلام ما
در فضیلت حضرت امام حسن عسکری ع
(فاعل و مفعول و فع، فاعل و مفعول و فع)
گلشن حق بارور، گشته گل احمری
بلبل شیدا سخن، دلبرِ مه پیکری
گر که کند غمزه ای، عالم امکان خراب
با نظر مرحمت، یکدم اگر بنگری
بسم الله الرحمن الرحیم (میلاد امامِ بحق صادقِ آل احمد)
امامِ بحق صادقِ آل احمد
چو بلبل به سوی گلستان روان شد
سر از غرفه ها حوریان کرده بیرون
که روح القدس مست از بوی آن شد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر تو و بر اهلبیت اطهارت
سلام بر تو و بر همسر وفادارت
سلام بر تو و بر ابن عمت علیِّ ولی
سلام بر تو و بر دختر گهربارت
بسم الله الرحمن الرحیم (میلاد-مخمس به غزل حافظ)
دیدم ای دوست که بلبل به نوا باز آمد
گوئیا طوطی و طاووس به آواز آمد
قمریان در طرب و غنچه به صد ناز آمد
مژده ایدل که صبا بار دگر باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف صبا باز آمد
بسم الله الرحمن الرحیم…شهادت(نوحه)
امشب شب شام غریبان است
شام غریبان رضا شاه خراسان است
امشب تمام انبیاء و اولیا یکسر
بهر غریبی رضا در آه و افغان است
بسم الله الرحمن الرحیم
زبانحال حضرت زهرا دررحلت پیامبر،امام حسن و امام رضا ع
شیعیان فاطمه امشب به سر و سینه زنان
در مدینه به سر قبر عزیزش حسن است
گوید ای نوگل خونین جگرم زهر جفا
لب تو کز اثرش همچو گلی در چمن است
بسم الله الرحمن الرحیم(تضمین به غزل حافظ)
فلک ظلمی به آل مصطفی کرد
فغان و ناله و شیون بپا کرد
بسی جور و جفا بر مجتبی کرد
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد
بسم الله الرحمن الرحیم (شهادت)
ایدل بیا که روز تو گردید شام تار
ختم رسل به دار بقا گشت رهسپار
شد مرتضی و فاطمه از غصه داغدار
از غم تمام عالم امکان جریحه دار
بسم الله الرحمن الرحیم(تضمین به غزل حافظ)
فلک ظلمی به آل مصطفی کرد
فغان و ناله و شیون بپا کرد
بسی جور و جفا بر مجتبی کرد
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد
بسم الله الرحمن الرحیم (نوحه)
ای عمۀ غم پرورم ، بُد بابم اکنون در برم
برگو چه شد تاج سرم ، رفت و مرا با خود نبرد
ای عمۀ والاگهر ، ایندم شدم خونین جگر
بودم به دامان پدر ، رفت و مرا با خود نبرد
بسم الله الرحمن الرحیم (نوحۀ)
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
رقیه گفت ای پدر نازنین
شدم پس از مرگ تو بابا حزین
چرا نگفتی به من دلغمین
که رفتی و گشته جهان غلغله
بسم الله الرحمن الرحیم (شهادت امام سجاد علیه السلام)
در وادی حَرّان و غل و جامۀ تاران*
بر گردن بیمار چنان آتش سوزان
فرمود به زینب که بیا عمۀ محزون
یکدم تو مرا بَر به سوی سایه ز احسان
بسم الله الرحمن الرحیم(نوحۀ)
علی طفل صغیرم لائی لائی
ببین خشکیده شیرم لائی لائی
سرت را میگذارم بر سر دوش
دمی از گریه کردن شو تو خاموش
شدم بهر تو مادر زار و مدهوش
علی طفل صغیرم لائی لائی
ببین خشکیده شیرم لائی لائی
بسم الله الرحمن الرحیم (نوحه)
ای عمۀ غم پرورم ، بُد بابم اکنون در برم
برگو چه شد تاج سرم ، رفت و مرا با خود نبرد
ای عمۀ والاگهر ، ایندم شدم خونین جگر
بودم به دامان پدر ، رفت و مرا با خود نبرد
گویم از بهر سُرور خاص و عام
(ازدواج با حضرت خدیجه)
گویم از بهر سُرور خاص و عام
از پیمبر حضرت خیرالانام
کرد او وصلت چو با شاه زنان
آن مه بین زمین و آسمان
زبان حال حضرت معصومه س
چو آمد از مدینه سوی ایران
بگفتا فاطمه آن ماه تابان
برو باد صبا از راه یاری
ببر پیغام بر شاه خراسان
روز جمعه جلوۀ نور خداست
روز جمعه جلوۀ نور خداست
جمعه روز مردم اهل صفاست
روز جمعه کعبه گردد تکیه گاه
تکیه گاه خسرو عالم پناه
میلاد حجة ابن الحسن العسکری عج
مژده ایدل که دگر نیمۀ شعبان آمد
شب تاریک بسَر شد مهِ تابان آمد
جلوه گر نور خدا از ره احسان آمد
مظهر لطف خدا مهدی دوران آمد
در گلستان علی بلبل خوشخوان آمد
یا حجةابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف
مخمس به غزل حافظ
از فراق تو شب و روز خورم خون جگر
از ره لطف نما بر منِ بیچاره نظر
شب تاریک به دنبال توام تا به سحر
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
(میلاد) شعر صلوات بر حضرت محمد (ص)
شد جهان یاران سراسر مست از بوی محمد
آب حیوان شد خجل از لعل نیکوی محمد(ص)
ماه و خورشید و کواکب منفعل گردیده یکسر
چون که شد از پرده بیرون ماه ابروی محمد(ص)
السلام علیک یا رسول الله ص
سلام بر تو و بر اهلبیت اطهارت
سلام بر تو و بر همسر وفادارت
سلام بر تو و بر ابن عمت علیِّ ولی
سلام بر تو و بر دختر گهربارت
بلَغَ العُلی بِکَمالِه*ابلاغ آشکار رسالت حضرت رسول اکرم ص
مهِ نو ز کعبه در آمده
به حَرا چو جلوه گر آمده
ملکوت سر بِسَر آمده
ز خداش این خبر آمده
بَلَغَ العُلی بِکَمالِه
میلاد مولا علی صلوات الله علیه
مژده ای دل نیمۀ ماه رجب شد نوبهار
گشته میلاد علی در خانۀ پروردگار
موج زن گردیده زمزم با صفا کوه صفا
شد گلستان حجر اسماعیل و رُکن مُستجار
***میلاد امام هادی النقی ع ****
نیمۀ ذالحجه شد این عالم کون ومکان
به ز فردوس برین از مقدم شاه جهان
به روایتی دیگر
شهادت امام هادی ع
سوم ماه رجب شد ماتمی از نو بپا
حضرت هادی چو شد مسموم از زهر جفا
با زبان حال گفتا کِای عزیزم عسکری
در کجایی ای پسر یک لحظه بالینم بیا
مه برج حیا و عصمت و عفت بود زهرا
مه برج حیا و عصمت و عفت بود زهرا
بسی دارای جاه و حشمت و رفعت بود زهرا
بود ام الائمه دخت احمد همسر حیدر
یقین در آیۀ تطهیر با عزت بود زهرا
ا بنت رسول الله ص
فاطمه ای مظهر لطف خدا
فاطمه ای محور اهل کسا
فاطمه ای دختر خیرالانام
مادر سبطَین و مام نُه امام
در شهادت حضرت زهرا س
جمادی آمد و ماه خزان شد
دوباره ماتم زهرا عیان شد
جمادی آمد و شاه ولایت
ز تنهائی بسی دارد شکایت
صبا برو به خراسان بگو به شاه غریب
ز انتظار تو جانا مرا رسیده لهیب
بگو که روز و شب از هجر تو پریشانم
ز دوری تو عزیزم همیشه گریانم
میلاد امام حسن عسکری ع ******** تضمین به غزل حافظ
بده تو مژده که میلاد پادشاه زمن
امام کون و مکان حضرت امام حسن
بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن
میلاد مسعود حضرت خاتم الانبیاء ص
گلی به گلشن مکه شکفت چون مه نو
فکند در همه عالم ز نور خود پرتو
ز صولتش کرۀ خاک شد به جوش و خروش
فتاد کنگره هایی ز طاق کیخسرو
یا حجةابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف
مخمس به غزل حافظ
از فراق تو شب و روز خورم خون جگر
از ره لطف نما بر منِ بیچاره نظر
شب تاریک به دنبال توام تا به سحر
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
یا حسن ابن علی العسکری ع
ای فلک تا کی کنی ظلم و ستم ای بی حیا
بلبلان باغ زهرا را ز غم بی اقربا
کینه ات ای کینه جو هر لحظه باشد آشکار
در مدینه مجتبی را عسکری در سامرا
امام رضا ع در سریر ارتضی
یک شهی شد در خراسانش مکان
او غریب و بی کس و بی آشیان
نامه ها بنوشت مأمون لعین
کِای شها هستم ز هجرت دلغمین
شهادت امام حسن مجتبی ع
ایدل بیا که گشت مصیبت ز نو بپا
ماهی به بحر گریه کند مرغ در هوا
مسموم شد ز بهر جفا مجتبی حسن
نور دو چشم فاطمه فرزند مرتضی
شعر صلوات بر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و ذریته ************
شد جهان یاران سراسر مست از بوی محمد - ص
آب حیوان شد خجل از لعل نیکوی محمد -ص
ماه و خورشید و کواکب منفعل گردیده یکسر
چون که شد از پرده بیرون ماه ابروی محمد - ص
شهادت امام حسن مجتبی ع
شه خونین جگر ای نوگل بستان رسول
نور چشمان علی غنچۀ گلزار بتول
گشتی از بهر چه امروز جدا از بر من
چه کند بی تو به دوران دل غم پرور من
نوحه در مصیبت شهادت امام علی ابن موسی الرضا ع********
امشب شب شام غریبان است
شام غریبان رضا شاه خراسان است
امشب تمام انبیاء و اولیا یکسر
بهر غریبی رضا در آه و افغان است
n--ر سوگ حضرت رسول صلی الله علیه وآله و ذریته
ایدل بیا که روز تو گردید شام تار
ختم رسل به دار بقا گشت رهسپار
شد مرتضی و فاطمه از غصه داغدار
از غم تمام عالم امکان جریحه دار
اربعین حسینی
اربعین آمد دوباره زینب غم مبتلا
با دو صد رنج و بلا شد وارد کرببلا
بر سر قبر حسین آمد به صد شور و نوا
گفت ای جان عزیزم ای شه بی اقربا
آمدم از شام ویران خیز ای گلگون قبا
یا مجتبی حسن ع ************ تضمین به غزل حافظ
فلک ظلمی به آل مصطفی کرد
فغان و ناله و شیون بپا کرد
بسی جور و جفا بر مجتبی کرد
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد
در فضیلت و در مصیبت حضرت اباعبدالله ع
ای شه دین خسرو کون و مکان
یا حسین ای ساقی می خوارگان
هر که نوشد می ز دستت یا لبت
می شود در هر دو عالم کامران
زبان حال حضرت اباعبدالله ع با حضرت زینب ع...تضمین به غزل حافظ
به زینب شاه دین گفت ای دل افگار
پس از مادر تو ما را باز غمخوار
پس از من بر یتیمانی پرستار
الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
بند دوازدهم ترجیعبند اباعبدالله ع
هر زمان میگفت کِای بیغمگسار
تشنه لب گشتی شهید ای دلفگار
من فدای آن لب عطشان تو
جان فدای آن تن عریان تو
بند یازدهم ترجیعبند اباعبدالله ع
در کجا بودی که من نالان شدم
از فراغت روز و شب گریان شدم
در کجا بودی تو ای بدر منیر
تا ببینی زینبت گشته اسیر
بند دهم ترجیعبند
در خرابه شد چو آنها را مکان
روز و شب بودند در آه و فغان
تا شبی طفلی پدر در خواب دید
چون که شد بیدار بابا را ندید
بند نهم ترجیعبند
بعد چندی دخت شاه لافتی
گشت عازم جانب دشت بلا
چون که وارد گشت اندر شهر شام
شامیان کردند یکسر ازدحام
بند هشتم ترجیعبند
در جواب زینب بیغمگسار
گفت آن دم خسرو والاتبار
پرده بالا زن ببینم چون شده
کربلا بهر چه غرق خون شده
بند هفتم ترجیعبند
جمله زنها از حرم بیرون شدند
سرزنان از غم چنان مجنون شدند
آن یکی با صد فغان و شور و شین
وان دگر میگفت مولایم حسین
بند ششم ترجیعبند
شه به سوی رزمگه آورد رو
کرد در اتمام حجت گفتگو
کِای گروه مردم بی اعتبار
ما مسلمانیم نی از زنگبار
بند پنجم ترجیعبند
باز شد شه سوی میدان رهسپار
تا زند خود را به قلب کارزار
همچو شیر شرزه آمد بهر جنگ
برکشیدی تیغ خود را بیدرنگ
بند چهارم ترجیعبند
اصغر از گهواره، خود پرتاب شد
زین عمل اهل حرم بی تاب شد
شه بگفتا رو بیاور اصغرم
تا ببینم نوگل سیمین برم
بند سوم ترجیعبند
شاه دین چون گشت عازم بر جهاد
هر چه بودش بهر حق در کف نهاد
چون مَهی بنشست آندم روی زین
قدسیان گفتند بر وی آفرین
بند دوم ترجیعبند
باز گفتا خسرو کون و مکان
کربلا باشد سرایی جاودان
کربلا یعنی نزول رحمت است
کربلا یعنی بروز همت است
بند اول ترجیعبند
روز دوم از محرم شد عیان
آمد اندر کربلا شاه جهان
گفت با یارانِ با مهر و وفا
این زمین باشد محل دفن ما
در شأن محرم و بیان مصیبت
بهار آمد محرم در کنارش
خزان گردید یکسر لاله زارش
بهار آمد جوانان جمله خندان
حسین با اکبر گلگون عذارش
مصیبت نامه محرم
عزیزان آسمان نیلی قبا شد
فغان و ناله در عالم بپا شد
فغان کن بلبل بیدل که زینب
به دشت کربلا غم مبتلا شد
غدیریه - آمد ندای بَلِّغَ ما اُنزِلَ اِلَیک
ایدل غدیر خم شده امروز گلستان
اطراف یکدگر همه جمعند دوستان
لاهوتیان چو غنچۀ گل لب گشوده اند
در مدح و در ثنای علی شاه انس و جان
نوحه در مصیبت شهادت امام علی ابن موسی الرضا ع********
امشب شب شام غریبان است
شام غریبان رضا شاه خراسان است
امشب تمام انبیاء و اولیا یکسر
بهر غریبی رضا در آه و افغان است
زبان حال حضرت معصومه س
چو آمد از مدینه سوی ایران
بگفتا فاطمه آن ماه تابان
برو باد صبا از راه یاری
ببر پیغام بر شاه خراسان
در مصیبت امام جعفر صادق ع
امروز روز ماتم آل پیمبر است
امروز در مدینه چنان روز محشر است
امروز علم و عالم و فقه و اصول رفت
یعنی عزای نور دو چشمان باقر است
شهادت مولا ع
چو شد وارد به محراب عبادت شیر یزدانی
یکایک خفتگان بیدار کرد آن پور عمرانی
که برخیزید یاران جملگی وقت فرائض شد
نمائی راز خود را یک دمی با حیّ سبحانی
حسن ابن علی ع
مژده یاران مجتبی آمد حسن آمد حسن
نور حق شد جلوه گر گردید بلبل چهچه زن
الله الله نیمۀ ماه مبارک شد پدید
شد جهان یکسر گلستان، کور چشم اهرمن
یا مولانا و یا ابانا صاحب الامر والعصر و الزمان عج
خسروا کمتر غلامت در دو عالم شاه هست
پرتوی از نور رویت صد فزون از ماه هست
آدم و نوح و خلیلت بندۀ درگاه هست
خادم و دربان کویت چون کلیم الله هست
من چه گویم کیستی مدّاح تو الله هست
میلاد مولود نیمه شعبان حضرت مهدی موعود عج
هاتفی در نیمه شب داد این سروش
بر در میخانه رو ای مِی فروش
با ادب برگو به پیر می فروش
آیۀ لاتقنطوا را کن تو گوش
لا تخف می ده و لا تحزن بنوش
...
غدیریه - آمد ندای بَلِّغَ ما اُنزِلَ اِلَیک
ایدل غدیر خم شده امروز گلستان
اطراف یکدگر همه جمعند دوستان
لاهوتیان چو غنچۀ گل لب گشوده اند
در مدح و در ثنای علی شاه انس و جان
سخنان حضرت ابالفضل العباس ع در عاشورا،
وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی
در کربلا چون سرو و یاسمینی
دیدم یکی سقای دل غمینی
سردار شاهنشاه بی قرینی
گفتا چو خود را دید بی مُعینی
وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی
بَلَغَ العُلی بِکَمالِه*ابلاغ آشکار رسالت حضرت رسول اکرم ص
مهِ نو ز کعبه در آمده
به حَرا چو جلوه گر آمده
ملکوت سر بِسَر آمده
ز خداش این خبر آمده
بَلَغَ العُلی بِکَمالِه
یا لَیتَنا کُنّا مَعَک یا اباعبدالله ع
در خوان حق هستی لَمَک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
در هر دلی هستی محک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
ای سبط پاک مصطفی ای نور چشم مرتضی
ای وارث باغ فدک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
ترجمۀ منظوم حدیث شریف کساء
یک حدیث آمد مرا اندر نظر
راوی او دختر خیرالبشر
گفت روزی شد چو وارد مصطفی
بود اندر ضعف آن نیکو سیَر
سه معجزه از امام سجاد ع
نطق میخواهد سخن گوید زبان لال است، لال
وصف مه را کی تواند کرد ای دل پر ملال
نا امید از خود مشو خاموش منشین و بزن
دست بر دامان او تا او دهد بر تو مجال
لولاک لما خلقت الافلاک********* (ترجیع بند)
بند اول
در وصف تو گفته ایزد پاک
لولاک لما خلقت الافلاک
میکال تو را بود چو دربان
جبریل چو خادمی فرحناک
حضرت مسلم ابن عقیل ع - ترجیع بند
بند اول
بنال ایدل که مسلم رو به جنگ است
به شهر کوفه بر وی عرصه تنگ است
میان روبهان اهل کوفه
گرفتار و دچار تیر و سنگ است
(ترجیع بند)اباعبدالله الحسین ع******
بند اول
روز دوم از محرم شد عیان
آمد اندر کربلا شاه جهان
گفت با یاران با مهر و وفا
این زمین باشد محل دفن ما
میلاد باب الحوائج قمر بنی هاشم ع
ای دل تو مخور غم که دگر وقت نوید است
چون دسته گلی تازه به گلزار تنیدست
امروز چو دیروز جهان خرم و خندان
میلاد ابالفضل علمدار رشیدست
میلاد مولا علی صلوات الله علیه
مژده ای دل نیمۀ ماه رجب شد نوبهار
گشته میلاد علی در خانۀ پروردگار
موج زن گردیده زمزم با صفا کوه صفا
شد گلستان حجر اسماعیل و رُکن مُستجار
میلاد امام حسین صلوات الله علیه
بلبل بزن تو چهچه که شد فصل نوبهار
یکتا گلی به گلشن حق گشته آشکار
قمری غزل سرای که هنگام عید شد
طوطی شکرشکن شد و طاووس چون هَزار
یا ام الائمه فاطمةالزهراء سلام الله علیها
(آخرین شعر20جمادی الثانی1397ه.ق)
تقدیمیِ بتول در این جلد شد تمام
بر خاک گمشدۀ او ز من سلام
باد صبا برو تو دمی جانب بقیع
می بَر حضور فاطمه جانا تو این پیام
یا ام الائمه فاطمةالزهراء سلام الله علیها
(آخرین شعر20جمادی الثانی1397 ه.ق)
هر زمان گویم به زهرا دست من دامان تو
چشم امیدم به سوی درگه احسان تو
چون توئی اندر جهان بانوی با عزّ و شرف
ساکنان عالم لاهوت شد دربان تو
التجاء برای آمدن حجت ابن الحسن العسکری عج، رباعیات
این دل تنگ من ای دوست ز هجرت خون شد
وه چه خوب است بیائی تو ببینی چون شد
از پس پرده برون آی که خورشید و قمر
بهر دیدار تو هر لحظه چنان مجنون شد
حضرت رقیه سلام الله علیها، هر لحظه گریانم
گفتا رقیه عمه جان من زار و نالانم، هر لحظه گریانم
چون بلبلی کنج قفس سر در گریبانم، هر لحظه گریانم
از فرقت روی پدر تا کی بنالم من، بشکسته بالم من
یا رب چه سازم روز و شب منزل به ویرانم، هر لحظه گریانم
مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتاب، امیرالمؤمنین علی ع، در مدح مولا
شد بر نبی از حق خطاب با کافران برگو جواب
خود شاهدت هستم سپس مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتاب
گو با علی سرور توئی شاهد به پیغمبر توئی
هم ساقی کوثر توئی ای قاضیِ یَومُ الحِساب
سلام بر رسول خدا و سلام بر.....
اَیا حبیب خدا جان فدای گفتارت
سلام بر تو و بر اهلبیت اطهارت
سلام بر تو و بر آدم و به نوح و خلیل
سلام بر تو و بر همسر وفادارت
زبان حال اباعبدالله الحسین ع با حضرت زینب س
شد محرم گلسِتان افسرده شد
گلبن آل علی پژمرده شد
شد محرم خسرو گلگون قبا
گشت چون وارد به دشت کربلا
یا حجة ابن الحسن العسکری عجل علی ظهورک
ای مظهر توحید توئی دُرِّ یگانه
اندر خم چوگان تواَم گوی میانه
هر لحظه کنم ناله چنان مرغ شبانه
دنبال تو گردم چو گدا خانه به خانه
نی روی تو را بینم و نی از تو نشانه
غدیریه - آمد ندای بَلِّغَ ما اُنزِلَ اِلَیک
ایدل غدیر خم شده امروز گلستان
اطراف یکدگر همه جمعند دوستان
لاهوتیان چو غنچۀ گل لب گشوده اند
در مدح و در ثنای علی شاه انس و جان
مناجات و طلب مغفرت از حضرت حق
گر نیامرزی مرا برگو کجا رو آورم
جز به درگاه تو ای پروردگار ذوالکرم
من گنهکارم تبهکارم به عصیانم غریق
دستگیری کن مرا یا رب که خوار و مضطرم
میلاد ثامن الحجج علی بن موسی الرضا ع، رباعیات
ای زمین طوس ای آرامگاه نور حق
جلوه گاه کبریائی بارگاهی چون شفق
من نمی دانم کنم چون وصف این عالی جناب
تا که گردد با وجود نازنینش منطبق
سخنان حضرت ابالفضل العباس ع در عاشورا،
وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی
در کربلا چون سرو و یاسمینی
دیدم یکی سقای دل غمینی
سردار شاهنشاه بی قرینی
گفتا چو خود را دید بی مُعینی
وَاللهِ اِن قَطَعتُمو یَمینی
توحید و طلب مغفرت از حضرت داور
در کام منِ غمگین ذکر تو شود شیرین
همچون عسل زرین هر دم دهدم تسکین
با نفس به پیکارم هرچند گنهکارم
من طالب دیدارم ای شافع یوم الدّین
یا حجة ابن الحسن العسکری عجل علی ظهورک، رباعیات
بر فراز عالم امکان بود پرواز تو
کی طنین انداز گردد صوت خوش آواز تو
من نمیدانم کجائی ای گل بستان من
تا شوم قربان قد همچو سرو ناز تو
میلاد مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی علیه السلام
ماه رجب رسید ، باد صبا وزید
نوروز شد پدید ، گل میدهد نوید
بلبل بیا بیا ، ای یار با وفا
بنگر که در سبا ، هدهد بیارمید
میلاد حضرت حسین ابن علی ع، رباعیات
ساقی بریز باده که هنگام لاله شد
یک جام می ز دست تو بر ما حواله شد
مطرب بزن تو دف که شده وقت امتحان
ساغر بیا که قسمت ما یک پیاله شد
میلاد حجة ابن الحسن العسکری عج
مژده ایدل که دگر نیمۀ شعبان آمد
شب تاریک بسَر شد مهِ تابان آمد
جلوه گر نور خدا از ره احسان آمد
مظهر لطف خدا مهدی دوران آمد
در گلستان علی بلبل خوشخوان آمد
مناجات با حضرت حق
یا رب مرا ز فضل تو بر مصطفی ببخش
یا رب مرا به پادشه لافتی ببخش
یا رب مرا به عصمت خیرالنسا ببخش
یا رب مرا به خون دل مجتبی ببخش
یا رب مرا به خسرو گلگون قبا ببخش
یا رب مرا به عابد بی اقربا ببخش
یا
یا رب مرا به حضرت زین العبا ببخش
مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ذریته
گشته بلبل چهچه زن امروز در شور و نوا
طوطی و طاووس و هدهد آمد از شهر صبا
قمری و دُرّاج و تیهو شد غزلخوان با صفا
صندل و عود و صنوبر گشته یکسر پا بجا
پیک وحیِ حق رسید ایدل به نزد مصطفی
مبعث رسول الله صلی الله علیه وآله و ذریته ، دوبیتی
گفت جبریل امین اندر حرا
السلام ای سرور دین مصطفی
از سوی حق من پیام آورده ام
تا شوی بر خلق عالم رهنما
میلاد مولا علی ع، دوبیتی
گویم از ماه رجب ای دوستان این داستان
فاطمه بنت اسد شد در حریم حق روان
گفت ای پروردگارا ای کریم ذوالجلال
آمدم بر درگهت تا بر تو گردم میهمان
میلادامیرالمؤمنین ع و بیان قرآن مجید
الله الله مژده یاران ماه فروردین رسید
در گلستان نبوت باد نوروزی وزید
گشت میلاد ولی مطلق پروردگار
مظهر حق جان عالم صبح پیروزی دمید
یا حسن ابن علی العسکری ع
ای فلک تا کی کنی ظلم و ستم ای بی حیا
بلبلان باغ زهرا را ز غم بی اقربا
کینه ات ای کینه جو هر لحظه باشد آشکار
در مدینه مجتبی را عسکری در سامرا
یا ام المصائب یا جبل الصبر زینب الکبری سلام الله علیها
زینب آمد گفت ای جان برادر چون کنم
میسزاید از غم تو دیده چون جیحون کنم
گو چسان بی تو روم در کوفه و شام خراب
با یتیمان تو خود را همچنان مجنون کنم
یا خیرالمرسلین لولاک لما خلقت الافلاک
بلبل تو بیا دمی به بستان
شو چهچه زن ای هِزار دستان
تا وصف کنم جمال دلبر
آن کس که بود حبیب یزدان
یا حضرت علی اکبر ع، رباعیات
خوش خرامان میروی جانا دمی آهسته رو
چون که میباشد دل من بهر دیدارت گرو
میروی ای جان من ای روح من در کارزار
گلشن عمر تو از یاد خزان گردد گرو
دوبیتی گفتگوی بلبل و شهباز
ای که در مدت عمرت همه سرگردانی
بهر دنیا تو چرا شیفته و حیرانی
این عروسی است که با همسر خود محرم نیست
کار او عشوه گری خصلت او حیوانی
دوبیتی دنیا و اختیار بر خیر و شر
ایدل ار عشرت دنیا به تو ارزان باشد
با خبر باش که آخر همه لرزان باشد
من نگویم که مکن کار مجو مال و منال
همه خوب است اگر تابع قرآن باشد
دنیا و راه عبور با عاقبت بخیری از دنیا با تمسک به اهلبیت
هر کسی آمد به دنیا رفتنش باشد یقین
گر نباشد باورت رو سوی قبرستان ببین
صدهزاران خفته زیر خاک چون دُرِّ ثمین
گلرخان و گلعذاران همچو سرو یاسمین
هر یکی زَ اعمال و افعال خودش باشد رهین
حضرت علی اصغر ع ، رباعی
طفلی به روی دست پدر گشت ناتوان
گشتند کودکان حرم جمله در فغان
زینب رسید و گفت که ای نور دیدگان
سیراب گشتی و شدی آسوده زین جهان
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
یا علی اصغر ع ********* مخمس به غزل حافظ
گلشنی دیدم شکایت دمبدم از خار داشت
همچو فردوس برین در بَر دُرِ شهوار داشت
دوش صید از دست صیادی ز مِی گلنار داشت
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
وندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت
میلاد مسعود حضرت خاتم الانبیاء ص
گلی به گلشن مکه شکفت چون مه نو
فکند در همه عالم ز نور خود پرتو
ز صولتش کرۀ خاک شد به جوش و خروش
فتاد کنگره هایی ز طاق کیخسرو
زبان حال حضرت سکینه س
بلبلی در کربلا شد چهچه زن
بر سر نعش شه گلگون کفن
گفت بابا خیز و بنگر زینبت
گشته از هجر تو زار و ممتحن
زبان حال حضرت سکینه س
به دشت کربلا یاران سکینه با دلی مضطر
بیامد خدمت عباس و آن میر غضنفر
بگفتا ای عمو از تشنگی بین حال ما را
رسان بر کودکان آبی که باشد جمله در اخگر
یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
لحظه ئی در فکر بودم با دل پر آتشینم
یادم آمد کربلا زان پادشاه بی معینم
گفت با لشکر که ای لشکر در این صحرا بجز من
کیست فرزند علی یا سبط خیرالمرسلینم
یا قمر منیر بنی هاشم علیه السلام
سرچشمۀ وفا و صفا و حیا توئی
فرزند مرتضی شه خیبر گشا توئی
نور دو چشم حضرت خیرالنسا توئی
میر سپاه خسرو گلگون قبا توئی
آن یکه تاز معرکۀ کربلا توئی
شش چیز خوب و شش چیز خوب تر
1-اَلحَیاءُ حَسَن وَ هُوَ مِنَ النِّساء اَحسَن
2-وَالعَدلُ حَسَن وَ هُوَ مِنَ الاُمَراء اَحسَن
3-وَالسَّماءُ حَسَن وَ هُوَ مِنَ الاَغنیاء اَحسَن
4-وَالصَّبرُ حَسَن وَ هُوَ مِنَ الفُقَراء اَحسَن
5-وَالوَرَعُ حَسَن وَ هُوَ مِنَ العُلَماء اَحسَن
6-وَالتَّوبَةُ حَسَن وَ هُوَ الشَّباب اَحسَن
به جای هُوَ هیَ هم گفته اند
روز جمعه و ظهور حضرت صاحب الزمان عج
روز جمعه جلوۀ نور خداست
جمعه روز مردم اهل صفاست
روز جمعه کعبه گردد تکیه گاه
تکیه گاه خسرو عالم پناه
شهادت ابامحمد الحسن ابن علی ع
هفتم شهر صَفَر از نو مصیبت شد به پا
چون که در کام حسن زهر جفا شد آشنا
در عزایش جملگی اهل زمین و آسمان
گشته گریان از فراقش خسرو گلگون قبا
زبان حال حضرت رقیه س
رقیه بگفتا حزینم پدر
نظر کن خرابه نشینم پدر
بخوابم ز غم چون غمینم پدر
که شاید تو را من ببینم پدر
نظر کن خرابه نشینم پدر
بهر تو گریانم نوحه ای برای علی اکبر
لیلا بگفتا با علی کِای نور چشمانم ، بهر تو گریانم
مادر به میدان میروی من زار و نالانم ، بهر تو گریانم
ای نوگل خندان ای مرغ خوش الحان رفتی از این بستان
ای یوسف کنعان من ای ماه تابانم ، بهر تو گریانم
نوحۀ علی اکبر ع و علی اصغر ع
شه دین گفتا به علی اکبر
که ندارم جز تو دگر یاور
مرو ای جانا سوی این لشکر
که شود لیلا ز غمت مضطر
نوحۀ حضرت ربابه خاتون
علی طفل صغیرم لائی لائی
ببین خشکیده شیرم لائی لائی
سرت را میگذارم بر سر دوش
دمی از گریه کردن شو تو خاموش
شدم بهر تو مادر زار و مدهوش
علی طفل صغیرم لائی لائی
ببین خشکیده شیرم لائی لائی
محرم آمد و میر علمدار
محرم آمد و آمد محرم
زمین و آسمان شد پر ز ماتم
محرم آمد و گلها خزان شد
چنان ظلمی ز دست ساربان شد
یا لَیتَنا کُنّا مَعَک یا اباعبدالله ع
در خوان حق هستی لَمَک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
در هر دلی هستی محک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
ای سبط پاک مصطفی ای نور چشم مرتضی
ای وارث باغ فدک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
بَلَغَ العُلی بِکَمالِه*ابلاغ آشکار رسالت حضرت رسول اکرم ص
مهِ نو ز کعبه در آمده
به حَرا چو جلوه گر آمده
ملکوت سر بِسَر آمده
ز خداش این خبر آمده
بَلَغَ العُلی بِکَمالِه
میلاد صدیقه کبری س
آسمان امروز روشن شد ز نور فاطمه
باغ و صحرا جمله گلشن شد ز نور فاطمه
بلبل شوریده ایندم چهچه زن در گلستان
عرش اعلا چون مزین شد ز نور فاطمه
میلاد حضرت شمس الشموس علی ابن موسی الرّضا ع
مهین تولد شاهنشه خراسان است
کزین تولد عظمی جهان گلستان است
تبارک الله از این خلقت جهان آرا
ببین که یوسف صدیق محو و حیران است
میلاد صاحب الامر حجت الله علی خلقه عج
غم مخور جانا که ایندم بلبل دستان رسید
یار هر بی غمگساری جان بی جانان رسید
مظهر الطاف حق آن حجت یزدان رسید
الله الله مژده ایدل نیمۀ شعبان رسید
سبط احمد پور حیدر صاحب دوران رسید
میلاد ابانا و مولانا صاحب الامر عج
الله الله مژده یاران نیمۀ شعبان رسید
سبط احمد پور حیدر صاحب دوران رسید
حجت ثانی عشر یعنی که پور عسکری
این کرامت جانب حق حجت یزدان رسید
یا مولانا یا صاحب الزمان عجل علی ظهورک
ایدل غمین مباش که غمخوار میرسد
آن یادگار احمد مختار میرسد
اینک رسیده وقت که درماندگان غم
گویند پور حیدر کرار میرسد
غدیریه مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در غدیر خم چو امر حق عیان
گشت چون بر خاتم پیغمبران
جبرئیل آن پیک خلّاق جهان
گفت با احمد امیرمؤمنان
نصب فرما جانشین در این مکان
یا مجتبی حسن ع ************ تضمین به غزل حافظ
فلک ظلمی به آل مصطفی کرد
فغان و ناله و شیون بپا کرد
بسی جور و جفا بر مجتبی کرد
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد
در سوگ حضرت رسول صلی الله علیه وآله و ذریته
ایدل بیا که روز تو گردید شام تار
ختم رسل به دار بقا گشت رهسپار
شد مرتضی و فاطمه از غصه داغدار
از غم تمام عالم امکان جریحه دار
یا مولانا و یا ابانا صاحب الامر والعصر و الزمان عج
خسروا کمتر غلامت در دو عالم شاه هست
پرتوی از نور رویت صد فزون از ماه هست
آدم و نوح و خلیلت بندۀ درگاه هست
خادم و دربان کویت چون کلیم الله هست
من چه گویم کیستی مدّاح تو الله هست
آدینه و عمل
در شب آدینه ایدل رُو به درگاه اِله
گو که یا رب عاصیم من مجرمم هم روسیاه
لطف تو گر لحظه ای با من نباشد در جهان
می شوم نابود یا رب بالاخص در امتحان
یا مولانا یا اباصالح المهدی عج
ایدوست نظر کن که چه ها بر سر من رفت
بلبل ز گلستان و ز بستان و چمن رفت
دست من و دامان تو ای سرو خرامان
از گلشن ما سنبل و نسرین و سمن رفت
دلگویه های شاعر با ابانا اباصالح المهدی عج
در بیابان فنا حیران و سرگردان منم
همچو مجنون روز و شب در ورطۀ طوفان منم
از فراق دوست چون بیمار در افغان منم
گر بگیری دستم ای شه چون گل خندان منم
ور نگیری عقلم از سر رفته بی سامان منم
توحه سرائی فاطمة الزهرا س در سوگ رسول خدا ص
ای پدررفتی مرا همره ببر
تا نگردم در جهان خونین جگر
شد علی بعد از تو ای باب گرام
بی کس و افسرده روزش همچو شام
نوحه سرائی فاطمة الزهرا س در سوگ رسول الله ص
پدر تو رفتی و در خانه غمگساری نیست
منم مریض و دگر هیچ اعتباری نیست
ببین به خانۀ ما همچو بیکسان تنها
نشسته کار علی جز فغان و زاری نیست
میلاد مولانا صاحب الامر عج
نیمۀ شعبان جهان گردید یکسر گلستان
چهچه زن بلبل که آمد گل بطرف بوستان
کبک اندر کوه و آهو دشت و تیهو در دمن
طوطی و طاووس و هدهد آمده شکّرفشان
چهارده معصوم علیهم السلام
میکنم آغازنام حضرت پروردگار
خالق لوح و قلم شمس و قمر لیل و نهار
چونکه "رونیزی" به درگاه خداوند کریم
هست چون کلبی دمادم بی پناه و شرمسار
یا ابانا یا اباصالح المهدی عجل علی ظهورک
ای ولی اعظم حق حجت اثنی عشر
شو برون از پردۀ غیبت به حال ما نگر
جملگی هستیم زار و مضطر و خونین جگر
تا نیائی در جهان قرآن نگردد با ثمر
دشمنان دین دمادم گشته بر دین حمله ور
در فضیلت حضرت ابالفضل العباس ع
ای که در معرکۀ عشق یل دستانی
عالم از پرتو روی تو بود بستانی
هی به مرکب چو زنی ای مه خورشید لقا
جبرئیل از پی تو هست به سرگردانی
میلاد ابانا صاحب العصر عج
مظهر الطاف حق در ماه شعبان آمده
بلبل باغ حقیقت سوی بستان آمده
مژده ای یاران که یوسف رو به کنعان آمده
حامی دین مجری احکام قرآن آمده
صاحب تیغ دوسر با امر یزدان آمده
میلاد ابانا صاحب الامر والعصر والزمان عج
از چیست تو ای دوست که از دیده نهانی
بر دیدۀ دلها چو شب و روز عیانی
ای مظهر الطاف خدا بهر معانی
افسوس ندانم به کجا یا چه مکانی
بنمای رخ مَهوَشَت ای یوسف ثانی
السلام علیک یا ابانا یا صاحب الامر عج **************** تضمین به غزل حافظ
دل دیوانۀ من واله و حیران تو باد
هر کجا میگذرم روضۀ رضوان تو باد
عالم مُلک و مَلَک بندۀ فرمان تو باد
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
ساحت کون و مکان عرصۀ میدان تو باد
نصیحت و پند
ای که اِبنُ الوقتی و پورِ ریال
باش فکر خویش و وقت ارتحال
آن زمان ناید به کارت هیچ هیچ
نی ز فرزند و نه مال و نی منال
یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ********** تضمین به غزل سعدی
گفت شاه شهدا وعدۀ دیدار آنجاست
مادر و جد و پدر چون گل بی خار آنجاست
عمّ والاگهرم جعفر طیّار آنجاست
خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست
راحت جان و شفای دل بیمار آنجاست
در ماتم ام الائمه ع
جمادی آمد و ماه خزان شد
دوباره ماتم زهرا عیان شد
جمادی آمد و شاه ولایت
ز تنهائی بسی دارد شکایت
یا حوراءالانسیه فاطمةالزهراء س
فاطمه ای بلبل باغ رسول
بعد بابایت شدی زار و ملول
فاطمه ای محور اهل کسا
ای که در شآن تو آمد هل اَتی
یا جبل الصبر یا زینب کبری س
بنال ای بلبل بیدل که امشب
ندارد خواب راحت چشم زینب
گهی بهر علمدار جوانش
ببارد خون چو سیل از دیدگانش
آدینه و ظهور ، یا اباصالح عج
آدینه بوَد روز تو ای مهدی موعود
شو جلوه گر ای نور خدا شاهد مشهود
در محفل ما رخ بنما ای مه تابان
ریزم به قدوم تو سر و عنبر و هم عود
یا صاحب الامر عجل لنا ظهورک *********
بگذار تا بنالم در ناله ام اثر هست
معشوق را تو برگو عاشق به پشت در هست
در نیمه شب بنالم تا یارم از ره لطف
گوید بیا و بنگر شام تو را سحر هست
زبان حال حضرت زینب س در اربعین حسینی
اربعین آمد مصیبت شد بپا
شد زمین کربلا ماتم سرا
کاروان آمد ولی با سیل اشک
هر یکی چون بلبلی اندر نوا
زبان حال زینب کبری س در اربعین حسینی
کاروان شام آمد کربلا
با هزاران محنت و رنج و بلا
بر دو راهی چون رسید آمد بشیر
در حضور حجت خاص خدا
یا لَیتَنا کُنّا مَعَک یا اَبناءالحسین ع
در خوان حق هستی لَمَک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
در هر دلی هستی مَحَک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
ای سبط پاک مصطفی ای نور چشم مرتضی
ای وارث باغ فَدَک یا لَیتَنا کُنّا مَعَک
لای لایی ای گل بستان من
لای لایی ای مه تابان من
لای لایی ای شه صد پاره تن
إنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لبَن
لِعَلیٍ و لِزهرا و حسَین و حسن
یا جبل الصبر زینب کبری سلام الله علیها
گفت زینب با سر شاه جهان
بودی ای جانا چرا چندی نهان
در کجا بودی تو دوش ای جان من
بر جبین انورت باشد نشان
نوحه حضرت رقیه س ********** تضمین به غزل حافظ
نمیدانم چه بر سر دارم امشب
من از فکر پدر بیدارم امشب
چو بلبل رو سوی گلزارم امشب
تعالی الله چه دولت دارم امشب
که آمد ناگهان دلدارم امشب
ای شمر لعین لعنةالله علیک
ای که کردی چنان سگ غدّار
حمله بر نسل احمد مختار
آفرین مرحبا از این اشعار
پدرت خوک مادرت کفتار
یا حضرت سکینه س *********** مخمس به غزل حافظ
سکینه گفت چه سازم که دادخواهی نیست
ز هجر روی پدر جز فغان و آهی نیست
به هر کجا که روم همچنان تو شاهی نیست
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست
یا حضرت رقیه سلام الله علیها
بلبلی اندر خرابه شد به قید غم دچار
از فراق گل نبودش لحظه ای صبر و قرا
ر
بلبل باغ حسینی از غم روی پدر
در فغان و آه و زاری همچو ابر نوبهار
ورود کاروان حسینی به کربلا و زبان حال حضرت اباعبدالله ع
کاروانی از مدینه میرسد در کربلا
کوفیان کردند استقبال از مهر و وفا
خیر مقدم گفته شد بر میهمانان عزیز
آب را بستند اول آن گروه بی حیا
ترجمۀ منظوم حدیث شریف کساء
یک حدیث آمد مرا اندر نظر
راوی او دختر خیرالبشر
گفت روزی شد چو وارد مصطفی
بود اندر ضعف آن نیکو سیَر
تَوَلّایِ مولا امیرالمؤمنین علی ع **رباعی**
بگویم مطلبی تا پند باشد بهر مشتاقان
از آن آدم که از گِل آفریدش خالق منان
برون شد از بهشت جاودان جانا تو هم بنگر
نباشی در امان یکدم تو هم از حیلۀ شیطان
پند پیری به یک جوان دلیر
یکی روز دیدم به صحرا دلیری
که میگشت دنبال صید اسیری
که ناگه شنیدم همی دار و گیری
چنین گفت روزی جوانی به پیری
که چون است با پیریت زندگانی
رقیه بنت الحسین علیهاالسلام
در میان باده نوشان من خمار افتاده ام
خود ندانم در کجا بهر چه کار افتاده ام
اینقدر دانم چو موری در بیابان فنا
از برای نیم جو دیوانه وار افتاده ام
السلام علی الشیب الخضیب ع
گویم از جسم حسین آن خسرو گلگون قبا
از جفای کوفیان گردید اندر خون تَپان
در میان قتلگه فرمود با زینب چنین
خواهرم رُو کن پرستاری زنان و کودکان
زینب کبری س ام المصیبه
زینب چو دید حسینش به روی خاک
بگرفت روی دست چو قرآن چاک چاک
گفت ای عزیز فاطمه نور دو عین من
بنگر که گشته اهل و عیالت ز غم هلاک
نوحۀ حضرت رقیه سلام الله علیها
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
رقیه گفت ای پدر نازنین
شدم پس از مرگ تو بابا حزین
چرا نگفتی به من دلغمین
که رفتی و گشته جهان غلغله
یا " اَبانا " یا اباصالح المهدی عج
دیدن روی تو ایدوست مرا امید است
لب جوئی بنشینم که درخت بید است
سایۀ بید و لب جوی و حضور تو چنان
روح در کالبدم همچو گل ناهید است
میلاد "اَبانا" حضرت صاحب الامر عج
نسیم بوی بهشت است یا مَه شعبان
که میوزد به گلستان و لاله و ریحان
خبر دهید به طاووس و طوطی ای جانان
رسید بلبل شیدا به جانب بستان
تمام دشت و دمن گشته چون گل خندان
یا اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
ایدوست من از هجر تو هر لحظه غمینم
برگو چه شود بلکه جمال تو ببینم
چون بلبل شیدا ز غمت چهچه زنانم
بر شاخۀ گل بلکه گل از وصل تو چینم
یا مهدی موعود عج******* مخمس به غزل حافظ
غم مخور ای دل خونین که چنان خواهد شد
بلبل گلشن حق چهه زنان خواهد شد
سلطنت قسمت شاه دو جهان خواهد شد
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
توسل به امام اثنی عشر عج ********** مخمس به غزل حافظ
گو به شب زنده دلان هان عسسی می آید
بر دل غمزدگان دادرسی می آید
صبح صادق چو دمد لاله بسی می آید
مژده ایدل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
یا بقیةالله عجل علی ظهورک **************** مخمس به غزل حافظ
مژده بلبل که دگر خارُ خزان خواهد شد
یوسف از چاه زنخدان چو عیان خواهد شد
بوی پیراهن او رازِ میان خواهد شد
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
اباصالح عج الله تعالی فرجه مددی
افسوس که امروز کسی را به کسی نیست
بر خوب تفقد به بدیها عبسی نیست
شهری است پر آشوب ولیکن عسسی نیست
هر چند کنم ناله مرا دادرسی نیست
در دیدۀ مردم همگی یک عدسی نیست
استغاثه به حضرت امام اثناعشر علیه السلام
ای ماه فروزنده به دیدار تو مایل
هستند جهانی همه از عالم و جاهل
ای صورت نیکوی تو خورشید فضائل
در عالم لاهوت توئی شمع محافل
در عالم ناسوت توئی هادی کامل
یا اباصالح مددی یا اباصالح مددی عج
دلا بیا تو ببین بلبلان شیدا را
ز هجر روی تو مهجور کرده دنیا را
به حیرتم چه کنم دل دهم تسلی را
مگر تو لطف کنی ورنه هستیِ ما را
رود به باد فنا جمله دین و عقبی را
استغاثه به امام زمان عج *********** مخمس به غزل حافظ
این چو خرمهره که مانند گهر میبینم
روز روشن ز شب تار بَتر میبینم
زاغ و هدهد همه را تاج به سر میبینم
این چه شوری است که در دور قمر میبینم
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم
یا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ********** مخمس به غزل حافظ
دوش رفتم سوی میخانه یکی گفت مرو
گفتمش تشنۀ دلسوخته ام گفت برو
رفتم و زد ز وفا بر دل سنگم پرتو
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتۀ خویش آمد و هنگام درو
یا حجت الله علی خلقه ********مخمس به غزل حافظ
اگر نصیب شود پیش پات اُفتم خاک
سِزَد که فخر کنم بر تمامی افلاک
چو تاج زر به سرم میگذارَمش چالاک
هزار دشمنم اَر میکنند قصد هلاک
گرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
یا اباصالح عج مددی
شبانه روز به امید وصل بنشینم
که بلکه سایۀ لطفت رسد به بالینم
امیدوار چنانم که در مزارع عمر
ز وصل خرمن حسن تو خوشه برچینم
یا اباصالح عج مددی
تضمین به غزل سعدی
هست به دل آرزو طرۀ دلجوی دوست
قبله و محراب من طاق دو ابروی دوست
گردنم افتاده چون سلسلۀ موی دوست
آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمی است ما و غم روی دوست
یا باصالح المهدی عج علی ظهورک
دیوانه شدم ای دوست با سلسلۀ مویت
بر گردن من افکن کایَم به سر کویت
گر تیر بلا بارد زان نرگس جادویت
بالله که خریدارم شاید شنوم بویت
تا کی بنشینم من بینم رخ نیکویت
میلاد حجةابن الحسن العسکری عج
نیمۀ شعبان رسید و لطف حق شد جلوه گر
از قدومش شد گلستان جملگی از خشک و تر
مژده هان ای دوستان زین بلبل خوشخوان حق
مظهر خلّاق عالم زادۀ خیرالبشر
یا حجةابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف
مخمس به غزل حافظ
از فراق تو شب و روز خورم خون جگر
از ره لطف نما بر منِ بیچاره نظر
شب تاریک به دنبال توام تا به سحر
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
آدم و نوح و خلیلند به پیش تو گدا
موسی و عیسی و یعقوب و سلیمان و سبا
همه گویند به تو ای که توئی در همه جا
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
به کمند تو اسیر است هزاران چو منش
این اسیری ز برای همگان خرم و خَش
به سر کوی تو ای دوست جهان لیلی وش
سینه گو شعلۀ آتشکدۀ فارس بکش
دیده گو آب رخ دجلۀ بغداد ببر
تو مپندار که هر کس به جهان نا اهل است
هر که با اهل دلش میل بود کو اهل است
ای دل ار فکر من و تو همه روی جهل است
دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
دیگران گو برو و نام من از یاد ببر
اندر این دیر کهن سیر ز عمر و ز حیات
شده ام ایدل غمگین هله کو آب حیات
تا بنوشم ز لبش بلکه دهم از آفات
زلف چون عنبر جانش که ببوید هیهات
ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر
بهر دیدار تو هر لحظه کند دل هوسی
هر کجا روی کنم نیست مرا دادرسی
گفت استاد ازل بلبل دل یا مگسی
سعی نابرده در این راه به جائی نرسی
مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر
باغبانا ز کرم یک گل بی خار بده
یا پیامی به من از جانب دلدار بده
هر چه خواهی به جهانم همه آزار بده
روز مرگم نفسی وعدۀ دیدار بده
وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
انتظار رخ یار ار بود آزار خوشم
تیر بارد اگر از جانب دلدار خوشم
گر حوالت بکنم بر بد و اغیار خوشم
دوش میگفت به مژگان درازت بکُشم
یا رب از خاطرش اندیشۀ بیداد ببر
ای دل بولهوس از بولهوسی دست بدار
دست از دامن آن یار وفادار بر آر
رو تو "رونیزی" از این خواب دمی شو بیدار
حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار
برو از درگهش این ناله و فریاد ببر
التماس دعا - برای شادی روح شاعر
مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
یا حجت الله علی خلقه عجل علی ظهورک
چشم چو آهویت دل ما را کباب کرد
ابروی تو دو دیدۀ ما را حباب کرد
مژگان نازنین تو زد تیر بر دلم
گیسوی عنبرین تو ما را طناب کرد