پای من از غم شده پر آبله
بسم الله الرحمن الرحیم (نوحۀ)
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
رقیه گفت ای پدر نازنین
شدم پس از مرگ تو بابا حزین
چرا نگفتی به من دلغمین
که رفتی و گشته جهان غلغله
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
چو آمدم من سوی شام خراب
به مجلس عیش به بزم شراب
اسیر و بی مَعجَر و هم بی نقاب
امان ز شمر و ستم حرمله
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
ببین عیالت ز جفا خوار و زار
تمام در چنگ مخالف دچار
ز جای خیز ای شه والاتبار
ببین مرا بی کس و بی راحله
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
پدر شدم مضطر و غم مبتلا
فدای رأس تو من بی نوا
توئی سلیمان جهان و چرا
فتاده بیمار تو در سلسله
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
به مجلس شوم یزید پلید
به طشت زر چوب خزیران رسید
نان مبانی که پیمبر مکید
نه یک نه ده بلکه دوصد مرحله
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
منم خجل ای پدر تاجدار
در این خرابه چو نمودی گذار
مرا به همره ببر ای گلعذار
که تنگ گردیده ز من حوصله
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
بزن تو "رونیزی" محزون به سر
به حال این دختر بی بال و پر
که در خرابه شده خونین جگر
ز درد غربت شده در ولوله
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم |