میلاد حجةابن الحسن العسکری عج *************************

میلاد حجةابن الحسن العسکری عج

نیمۀ شعبان رسید و لطف حق شد جلوه گر

از قدومش شد گلستان جملگی از خشک و تر

مژده هان ای دوستان زین بلبل خوشخوان حق

مظهر خلّاق عالم زادۀ خیرالبشر

 

وه چو مولودی چنین زیبا و هم فرخنده فر

آفرین بر نرجس نرگس نما وز این پسر

پور حیدر زادۀ زهرا شه ملک وجود

آمده تا دین باطل را کند زیر و زبر

 

گر کشد شمشیر یکدم خسرو والاگهر

دشمنان دین شود همچون جراد منتشر

مطربا برگیر دف ساقی بده آن جام می

زان میِ وحدت که بینم عالمی را یک نظر

 

چهچه زن بلبل که آمد گل به هنگام سحر

نسترین و سوسن و هم یاسمین شد بارور

نرگس و داوودی و سنبل زده سر بر فلک

سرو و کاج و عود و صندل غرق شادی گل به بر

 

شد غزلخوان قمری و درّاج و کبک و باز هم

طوطی و طاووس و هدهد گشته هم آواز هم

ای همایونفر تو تاج اَینما داری به سر

خلقت انّا فتحنا در ازل شد ساز هم

 

آدم از روز ازل از نور تو شد چون گهر

هم کلیم و پور آذر در ولایت غوطه ور

یوسف و یعقوب و اَیّوبند دربان تو چون

صدهزاران چون شعیب و عیسی اندر مهد ذَر

 

جملگی هستیم ما در انتظار این خبر

تا بیائی و کنی ما را ز قید غم بِدَر

دشمنان دین لباس زهد و تقوی برده اند

دوستان در گوشه گیری میبرد با غصه سر

 

لطف فرما و کرم کن ای شه با زیب و فر

شیعیانت رفته از کف حالت ما را نگر

اینقدر مخلوط گشته حکم حی ذوالجلال

گر نیائی امتیازی نیست بین خیر و شر

 

از چه رو ای ماه من هستی تو پنهان از نظر

ای ولی مطلق حق ای امام منتَظَر

ای که باشد گیسویت والیل و رویت والضحی

ابرویت محراب جانان لب فزون از نیشکر

 

هست "رونیزی" به درگاهت چنان کلبی به در

گر تو فرمائی قبولش در جهان تاجش به سر

ورنه از بیچارگانم ای شه ملک وجود

گر نباشد لطف تو همراه من در هر خطر

 

یادم آید هر زمان بهر حسینم در فغان

در زمین کربلا شد زینب از غم ناتوان

وامصیبت چون که عباس آن علمدار رشید

رفت آبی آورد آن ساقی لب تشنگان

 
 التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....