در فضیلت و در مصیبت اباعبدالله ع
در فضیلت و در مصیبت حضرت اباعبدالله ع
ای شه دین خسرو کون و مکان
یا حسین ای ساقی می خوارگان
هر که نوشد می ز دستت یا لبت
می شود در هر دو عالم کامران
در فضیلت و در مصیبت حضرت اباعبدالله ع
ای شه دین خسرو کون و مکان
یا حسین ای ساقی می خوارگان
هر که نوشد می ز دستت یا لبت
می شود در هر دو عالم کامران
زبان حال حضرت اباعبدالله ع با حضرت زینب ع...تضمین به غزل حافظ
به زینب شاه دین گفت ای دل افگار
پس از مادر تو ما را باز غمخوار
پس از من بر یتیمانی پرستار
الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
بند دوازدهم ترجیعبند اباعبدالله ع
هر زمان میگفت کِای بیغمگسار
تشنه لب گشتی شهید ای دلفگار
من فدای آن لب عطشان تو
جان فدای آن تن عریان تو
بند یازدهم ترجیعبند اباعبدالله ع
در کجا بودی که من نالان شدم
از فراغت روز و شب گریان شدم
در کجا بودی تو ای بدر منیر
تا ببینی زینبت گشته اسیر
بند دهم ترجیعبند
در خرابه شد چو آنها را مکان
روز و شب بودند در آه و فغان
تا شبی طفلی پدر در خواب دید
چون که شد بیدار بابا را ندید
بند نهم ترجیعبند
بعد چندی دخت شاه لافتی
گشت عازم جانب دشت بلا
چون که وارد گشت اندر شهر شام
شامیان کردند یکسر ازدحام
بند هشتم ترجیعبند
در جواب زینب بیغمگسار
گفت آن دم خسرو والاتبار
پرده بالا زن ببینم چون شده
کربلا بهر چه غرق خون شده
بند هفتم ترجیعبند
جمله زنها از حرم بیرون شدند
سرزنان از غم چنان مجنون شدند
آن یکی با صد فغان و شور و شین
وان دگر میگفت مولایم حسین
بند ششم ترجیعبند
شه به سوی رزمگه آورد رو
کرد در اتمام حجت گفتگو
کِای گروه مردم بی اعتبار
ما مسلمانیم نی از زنگبار
بند پنجم ترجیعبند
باز شد شه سوی میدان رهسپار
تا زند خود را به قلب کارزار
همچو شیر شرزه آمد بهر جنگ
برکشیدی تیغ خود را بیدرنگ
بند چهارم ترجیعبند
اصغر از گهواره، خود پرتاب شد
زین عمل اهل حرم بی تاب شد
شه بگفتا رو بیاور اصغرم
تا ببینم نوگل سیمین برم
بند سوم ترجیعبند
شاه دین چون گشت عازم بر جهاد
هر چه بودش بهر حق در کف نهاد
چون مَهی بنشست آندم روی زین
قدسیان گفتند بر وی آفرین
بند دوم ترجیعبند
باز گفتا خسرو کون و مکان
کربلا باشد سرایی جاودان
کربلا یعنی نزول رحمت است
کربلا یعنی بروز همت است
بند اول ترجیعبند
روز دوم از محرم شد عیان
آمد اندر کربلا شاه جهان
گفت با یارانِ با مهر و وفا
این زمین باشد محل دفن ما
در شأن محرم و بیان مصیبت
بهار آمد محرم در کنارش
خزان گردید یکسر لاله زارش
بهار آمد جوانان جمله خندان
حسین با اکبر گلگون عذارش
مصیبت نامه محرم
عزیزان آسمان نیلی قبا شد
فغان و ناله در عالم بپا شد
فغان کن بلبل بیدل که زینب
به دشت کربلا غم مبتلا شد