دوبیتی امام رئوف ع
دوبیتی یا امام رئوف ع
ای آن که مکانت شده در شهر خراسان
روبند غبار در و دیوار تو غلمان
در بارگه قدس تو خوبان همه عبدند
صد همچو مسیحا و کلیمت شده دربان
در عالم لاهوت لقب چون تو رضائی
در عالم ناسوت غریب الغربائی
نام تو علی پور علی زادۀ زهرا
سبط نبیُ مظهر الطاف خدائی
در دشت خراسان به چَرا آمده آهو
بلبل به نوا آمده اندر لب هر جو
طوطی ز قفس گشته برون همچو غزالان
قمری چو غزلخوان و خرامان شده تیهو
قد تو به از شاخۀ طوبی بود ای دوست
سیمای تو نازم که چه رعنا بود ای دوست
ای سرو خرامان که تو در باغ امامت
نسرینی و سیمین که چه زیبا بود ای دوست
سکان سماوات شده محو جمالت
خوبان جهان گشته همه محو کمالت
ایوب و شعیب و ذکریا و هم ادریس
باشند همه بنده درگاه جلالت
پهلو زده بر عرش برین خوابگه تو
گردیده خجل شمس ز روی چو مه تو
غلمان بهشتی همه اندر تک و پویند
یک لحظه بیایند سوی بارگه تو
مریخ و عطارد به هوای سر کویت
از عالم بالا به زمین آمده سویت
صد مشتری و زهره و سیار ثوابِت
بویند نمای گل رخسار نکویت
از نجمه یکی گل به گستان شده پیدا
در نیمۀ ذالقعده جهان یکسره شیدا
گویند به بلبل که بیا جانب بستان
بنگر که گلستان ز رخش گشته هویدا
ای چشم و چراغ دل اهل همۀ دل
ای فخر بنی آدم و حل همه مشکل
امید به درگاه تو دارم شب و هم روز
یک لحظه نظر کن به من ای خسرو عادل
ابروی تو بسم الله و گیسوی تو سنبل
چشمان تو چون نرگس و مژگان تو چون گل
لعل نمکین تو به از آب حیات است
صیاد ز خُلق خوش تو کرد توکل
صیدش برهاندُ چو نشست آرزوی او
ناگاه نظر کرد که آمد دو سه آهو
بوسید زمین و قدم همچو تو شاهی
گفتا که توئی حجت حق ای گل خوشبو
باشد حرمت کعبۀ آمال جهانی
پابوس تو آیند همه عالی و دانی
جز درگه تو نیست مرا هیچ پناهی
یک لحظه نظر کن که تو باقی همه فانی
در مدح تو این بس که توئی سبط پیمبر
در وصف تو این بس که توئی پور غضنفر
شاهان جهان جمله به پابوس تو آیند
ای قبلۀ هشتم پسر موسیِ جعفر
ای سبط نبی من سگ دربان تو هستم
"رونیزیِ" عاصی ز غلامان تو هستم
من "دوستیَم" کز نظر لطف تو ای دوست
هر لحظه همی دست به دامان تو هستم
یاد آورم از کرببلا چون شه خوبان
آن لحظه که گردید ز غم عازم میدان
فرمود به زینب که ایا خواهر زارم
من میروم و شو تو پرستار یتیمان
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم وفرجنا بهم و احشرنا معهم