توحید به لسان یک موحد
توحید
صلوات
بارالها مهربانا ای حکیم دادگر
مهربانتر، خوبتر از مادری هم از پدر
باب ما اندر بهشت جاودانش جای بود
داد شیطانش فریب از گندمی آن خیره سر
خورد گندم از بهشت آمد فرود سوی زمین
خود نه تنها بلکه با حوا نمودند این سفر
گریه کرد و ناله زد چون رحمتت آید به جوش
تا لباس مغفرت آن هر دو را کردی به بر
پس ندادی جای او را در مکان اولش
مصلحت این بود کز نسلش بپا گردد بشر
نوح نامت بر زبان آورد و بر کشتی نشست
گر نبودی نام تو ساحل نبودش کارگر
گفت ابراهیم هنگام فرو رفتن به نار
خود تو میدانی مطیعم ای مطاع با خبر
ناگهان با نار گویی شد خطاب از سوی تو
شو گلستان بر خلیل ما که باشد نیک فر
موسی عمران چو با فرعونیان شد روبرو
خواند نام تو عصا بر ساحران شد حمله ور
عیسی مریم سخنور گشت از لطف تو بود
ورنه کودک کی سخنور گشته اندر مهد ذر
خاتم پیغمبران همچون گلی در گلستان
در میان انبیا او شد درختی پر ثمر
بردیَش معراج تا قوسین او ادنی رسید
این میسر نیست بهر هیچ از نسل بشر
ارمغان دادی به او هر چیز پشت پرده بود
میزبانی کس ندیده چون تو از اهل نظر
میهمانی هم نباشد چون پیمبر در جهان
نیمه شب آید ببیند هر چه باشد سر به سر
مرتضی هم سوی معراج تو آید نیمه شب
گشت فرق او ز شوق تو چنان شق القمر
گفت گشتم رستگار اندر حضور کردگار
می روم خوشحال تاج حق مرا باشد به سر
جانشینانش همه از مجتبی تا مهدیش
جملگی از یک صدف آید برون در نُه گهر
مات و حیرانم چه گویم از حسین فاطمه
یاورانش غرق خون از ظلم قوم فتنه گر
کودکانش از عطش لبها کبود از قحط آب
زینبش گریان که با طفلان کند عزم سفر
خوانمت یا رب به اسم اعظمت یعنی حسین
چون ندارد جز به درگاه تو "رونیزی" مفر
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم
dousty.blog.ir