بمناسبت شهادت امام حسن عسکری ع
یا حسن ابن علی العسکری ع
صلوات
ای فلک تا کی کنی ظلم و ستم ای بی حیا
بلبلان باغ زهرا را ز غم بی اقربا
کینه ات ای کینه جو هر لحظه باشد آشکار
در مدینه مجتبی را عسکری در سامرا
یک گل از باغ امامت بود آن هم نوجوان
عاقبت او را نمودی در جهان غم مبتلا
مهدی صاحب زمان را از جفا کردی یتیم
شعلۀ آتش زدی بر جان پاک مصطفی
بلبل و گل در فغان و باغبان در شور و شین
حور و غلمان و جنان چون قمریان اندر نوا
در غریبی و جوانی و اسیر ظلم کین
مادرش بر سر نبودش تا کند برپا عزا
عالم کون و مکان یکسر بود اندر فغان
چون که گردید عسکری مغموم از زهر جفا
از جفای معتمد آن بی حیای روزگار
گشت جسم نازنینش گوئیا چون کهربا
بود فرزند عزیزش حجت حق در فغان
در کنار بسترش همچون قمر اندر سما
گفت ای سبط نبی نور دو چشمان ترم
این دم آخر بده یک قطره آبم از وفا
از برای عسکری شیر و شکر آماده شد
نوش جان فرمود و شد عازم سوی دار بقا
جمله شهر سامرا بر سر زنان از مرد و زن
شیعیان خاک مصیبت زین جفای برملا
لیک اندر کربلا آن خسرو گلگون کفن
بُد عزادارش سنان و خنجر و شمر دغا
در میان قتلگه لب تشنه با حال فکار
زینبش در خیمه گه با کودکان اندر نوا
منتظر بودند تا آید حسین بار دگر
ناگهان بر گوش زینب این صدا شد آشنا
گفت جبریل امین کِای اهل عالم کشته شد
بلبل گلزار زهرا نور چشم مرتضی
شد برون از خیمه زینب دید بر نی چون قمر
جلوه گر گردیده رأس پادشاه کربلا
زد به سر آن عصمت حق گفت با صد شور و شین
کِای خدا آخر شدم بی چاره و غم مبتلا
هست "رونیزی" سگ کوی علی با آل او
گر قبول افتد کند زاری به هر صبح و مسا
التماس دعا - برای شاری روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
dousty.blog.ir