یا حضرت رقیه س***********تضمین به غزل حافظ
حضرت رقیه س***********تضمین به غزل حافظ
صلوات
نمیدانم چه بر سر دارم امشب
من از فکر پدر بیدارم امشب
چو بلبل رو سوی گلزارم امشب
تعالی الله چه دولت دارم امشب
که آمد ناگهان دلدارم امشب
به بستان چون رسیدم سجده کردم
چو بوی گل شنیدم سجده کردم
لبش را بوسه دستش سجده کردم
چو دیدم روی خوبش سجده کردم
بحمدالله نکو کردارم امشب
شنیدم من چو بویش سجده کردم
به گیسوی نکویش سجده کردم
به زلف و تار مویش سجده کردم
چو دیدم روی خوبش سجده کردم
بحمد الله نکو کردارم امشب
بیا بلبل که گل وصلش برآورد
بزن چهچه ببین فصلش برآورد
درخت هرزه چون نسلش برآورد
نهال عیشم از وصلش برآورد
ز بخت خویش برخوردارم امشب
پدر جان از فراغت همچو مجنون
شدم آواره اندر دشت و هامون
نپرسیدی که احوال تو شد چون
کشد نقش انالحق بر زمین خون
چو منصور ار کشی بر دارم امشب
ز بوی روی تو حیران و مستم
پس از چندی به دامانت نشستم
نمیگویم دگر بی سرپرستم
برات لیلة القدری به دستم
رسید از طالع بیدارم امشب
دمی ای باغبان بر من تو بنگر
در این ویرانه گشتم خوار و مضطر
صبا برگو پیام من به دلبر
بر آن عزمم که گر خود میرود سر
که سرپوش از طبق بردارم امشب
تو دریای کرم من غرق در غم
نشینم روز و شب در وادی غم
بجز خاک خرابه نیست همدم
تو صاحب نعمتی من مستحقم
زکات حسن ده خوش دارم امشب
پدر عالم به حالم محو گردد
ملائک از ملالم محو گردد
ز سر فکر و خیالم محو گردد
همی ترسم که حافظ محو گردد
از این شوری که بر سر دارم امشب
چو شد بیدار از خواب آن حزینه
بگفت ای خواهر زارم سکینه
بُدم دامان باب بی قرینه
فلک آخر ز راه ظلم و کینه
نمود از خواب خوش بیدارم امشب
به زینب گفت کِای غمخوار طفلان
بگو بابم چه شد ای ماه تابان
بیاید در برم از راه احسان
چو بد کردم که شد از من گریزان
ز هجر باب خود بیمارم امشب
بگفتا زینب محزون مضطر
بود اندر سفر باب تو دختر
بخواب ای نوگل باغ پیمبر
که بابت از سفر یک بار دیگر
بیاید آن گل بی خارم امشب
رقیه آن گل بستان زهرا
ز بس کنج خرابه کرد غوغا
برفت آن بی نوا از دار دنیا
بزن بر سر تو "رونیزی" که فردا
بگوئی از خسان بیزارم امشب
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم
dousty.blog.ir