زبان حال سه ساله امام حسین ع
زبان حال حضرت رقیه س
صلوات
سه ساله دختری اندر خرابۀ ویران
ز هجر روی پدر دمبدم بُدی نالان
شبی به خواب پدر را بدید آن محزون
سلام کرد و پس آنگه به دیدۀ گریان
بگفت جان پدر این زمان کجا بودی
که از فذاق تو گشتم حقیر و سرگردان
به کربلا تو چو عزم سفر همی کردی
ز بیکسی من مضطر شدم ز غم حیران
خوش آمدی تو پدرجان برای دیدن من
کنم نثار قدومت ز شوق این سر و جان
بگو که ریش تو بابا چرا ز خون رنگین
ز داغ کیست که سرو قد تو گشته کمان
ز خواب جست و پدر را ندید و بر سر زد
خرابه یکسره گردید کشتی و طوفان
به گریه گفت که ای عمۀ حمیده سیَر
بگو دگر به کجا رفت خسرو خوبان
بگفت زینب مضطر که ای دلارامم
بخواب جان عزیزم مکن دگر افغان
که بلکه باب تو آید دوباره در بر تو
به همرهش ببرد همچو بلبل دستان
به آستان حسینی توئی چنان کلبی
به وقت مرگ تو "رونیزیا" شوی خندان
التماس دعا- برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم
- ۹۴/۰۲/۱
dousty.blog.ir