ترجمه حدیث شریف کساء به نظم
ترجمۀ منظوم حدیث شریف کساء
صلوات
یک حدیث آمد مرا اندر نظر
راوی او دختر خیرالبشر
گفت روزی شد چو وارد مصطفی
بود اندر ضعف آن نیکو سیَر
بعد از آن فرمود رُو آور عبا
تا دمی راحت کنم جان پدر
چون که در زیر عبا راحت نمود
جلوه گر نور رخش شد چون قمر
ساعتی شد بعد از آن آمد حسن
آن که باشد در جهان فخر بشر
کرد از راه وفا بر من سلام
آن گل نسرین که شد خونین جگر
گفت بوئی میرسد اندر مشام
گوئیا جدم در این جا مستقر
گفتمش آری بود زیر کسا
مصطفی آن باعث خلق بشر
رفت و گفتا السلام ای تاجدار
میدهی اذن دخولِ این پسر
در جواب شاهزاده شاه دین
گفت داخل شو تو ای نور بصر
نور عینم با دوصد جاه و جلال
در برش زیر کسا شد جلوه گر
بعد از آن آمد شه گلگون کفن
میوۀ زهرا گل باغ پدر
کرد او بر من سلام و بعد گفت
بوی خوش آید چو جد نامور
گفتم ای نور دو چشمان علی
خفته در زیر کسا چون لیل بدر
بلبل گلزار احمد شد روان
جانب جد و برادر شعله ور
گفت از من بر شما بادا سلام
میدهی اذن دخولم ای پدر
باعث ایجاد عالم در جواب
اذن فرمودش که گردد همسفر
ناگهان آمد شه خیبر گشا
همچو بلبل بهر گل میزد به سر
گفت ای دخت پیمبر السلام
بوی پیغمبر مرا آید به سر
در جواب آن شه کون و مکان
گفتمش خوابیده با شِیر و شُبَر
شه به صد تعظیم رفت و اذن خواست
بلبل و گل جهچه زن با یکدگر
یکه و تنها شدم من در سرا
آمدم بر جانب شوی و پدر
اذن حاصل کردم از ختم رسل
رخصتم داد آن شه یکتا گهر
شد ندا از جانب رب جلیل
بر ملائک جملگی سر تا بسر
من نکردم خلقت کون و مکان
لوح و کرسی عرش و فرش و بحر و بر
گفت جبریل امین کای سیدی
کیستند اینها که باشند این قدر
نزد تو با حشمت و جاه و جلال
برتری دارند از ما سر به سر
گفت خلاق جهان کِای جبرئیل
فاطمه با باب و شوی و دو پسر
کرد استدعا امین وحی حق
تا بیاید در زمین آن نیک فر
اذن دادش گفت رو از پیش ما
آیۀ تطهیر بر ایشان ببر
جبرئیل آمد به فرمان خدا
چون گدا بر آستان مالید سر
گفت کای ختم رسل ، حی قدیم
امر فرموده است گویم این خبر
عرش و فرش و کرسی و لوح و قلم
عالم کون و مکان و خشک و تر
من نکردم خلق جز بهر شما
چون توئی در پیش ما عالی قدر
میدهی اذن دخولم این زمان
تا زنم از شوق و شادی بال و پر
در جوابش گفت ختم انبیا
شو تو داخل ای امین دادگر
گشت داخل حضرت روح الامین
جملگی انوار حق شد جلوه گر
شیر حق آن شرح و متن هل اتی
گفت یا احمد بده ما را خبر
در جوابش گفت ختم انبیا
این فضیلت گشته بر ما مستقر
هیچ محفل این حدیث اندر جهان
نی شود جز دوستان ما مگر
جانب حق نازلِ رحمت شود
مغفرت آید شود اندوه سر
گفت شاه دین علی مرتضی
رستگاری باشدم از این خبر
آن زمان شد مصطفی در التجا
کای خدا ای پادشاه بحر و بر
بارالها از ره لطف و کرم
از گناه اُمّتانم در گذر
شیعیان ابن عَمَّم مرتضی
بخش بر این پنج نور مطّهر
گفت "رونیزی" که دست التجا
میزنم بر دامن خیرالبشر
تا به وقت مرگ و تاریکی قبر
از وفا بر من نماید یک نظر
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
dousty.blog.ir.