در باب غدیریه
غدیریه***************************
صلوات
امروز روز شادی و عیش است و هم سروش
ساقی بریز باده و یک جرعه می بنوش
تا مست گردم و ز سر مستی از نشاط
گویم حکایتی ز می و پیر میفروش
شد وحی بر نبی مکرم چو در غدیر
آمد ز جان عالم هستی همی خروش
در این زمین به پیش جهان جانشین خود
کن برقرار تا که شود ختم و می بجوش
یعنی علی نمای به عالم معرفی
تا شعله های کفر شود جملگی خموش
گر خائفی تو ای گل نسرین عذار ما
من میکنم کفایت تو در عمل بکوش
دستور داد ختم رسل در غدیر خم
تا حاجیان تمام شود جمع و باده نوش
فرمود منبری بنمایند برقرار
بنشست صدر منبر و گفتا دهید گوش
بر دست من علی است ببینید جملگی
اقرار روز حشر شما را بود به دوش
باشد علی ولی خدا جانشین من
بعد از من است این شه خوبان قواره پوش
مردم چو بلبلان همگی چهچه زن ولی
بعضی ز خود خجل شد و بعضی چو باده نوش
چون مه به روی دست نبی شاه انس و جان
شد جلوه گر که کون و مکان گشت در خروش
گویم ز کربلا و حسین و ز اصغرش
چون برگ گل به بلبل خود بود گفتگوش
پیکان تیر حرمله ای باب تاجدار
بر این گلوی نازک من کرد جنب و جوش
یکدم مرا رسان به ربابه که آن حزین
بیند مرا دوباره که دارد به دل خروش
آورد شه به پشت خیام و به زینبش
گفتا که رفته اصغرم از تشنگی ز هوش
زینب به گریه گفت که ای نور دیدگان
بر روی دست باب شدی مست و باده نوش
"رونیزیا" توئی سگ درگاه اهلبیت
بر سر زن و ببند لب و شو ز غم خموش
التماس دعا- برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم
dousty.blog.ir