یا جبل الصبر , زینب کبری س,,,,,,, مخمس به غزل حافظ
زبان حال حضرت زینب س********** مخمس به غزل حافظ
صلوات
بگفتا زینب محزون افگار
به دشت کربلا گشتم بسی خوار
بگو باد صبا با حالت زار
الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
چو بلبل در خزان از غم بنالید
پر و بالش به خون و گِل بمالید
در این دشت بلا یکسر بخوابید
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
که خوش نقشی نمودی از خط یار
شدم در کربلا محزون و حیران
ز درد بی کسی سر در بیابان
برادر من چه سازم با یتیمان
سخن سربسته گفتن با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
علی اصغر ز بهر قطره آبی
بزد از خون به روی خود نقابی
بگفتا کای پدر بنما ثوابی
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار
چو بن سعد آرزو اندر ری افکند
سپاه و لشکری او در پی افکند
به قلب عالم امکان هی افکند
از آن افیون که ساقی در می افکند
حریفان را نه سر ماند و نه دستار
در این صحرا مگر جانا تو خوابی
که زینب را نمیگوئی جوابی
نظر کن بازوی هر یک طنابی
سکندر را نمیبخشند آبی
به زور و زر میسر نیست این کار
سرت بر نی نمایان چون مه نو
به قلب خواهرت افکنده پرتو
دمی بهر خدا همراز من شو
بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار
خداوندا فغان و ناله برپاست
به هر جا رو کنم یاری نه پیداست
حسینم بهر جان دادن مهیاست
بت چینی عدوی دین و دلهاست
خداوندا دل و دینم نگهدار
فلک بال و پرم از غم شکستی
تمام راه را بر من ببستی
دل زهرا تو در جنت بخستی
به مستوران مگو اسرار مستی
حدیث جان مگو با نقش دیوار
لبت جانا چنان آب حیات است
خجل از روی تو آب فرات است
تنت صد چاک چون گل در نبات است
خرد هرچند نقش کائنات است
چه سنجد پیش عشق کیمیا کار
اگر "رونیزیا" غرق گناهی
برو یکدم به درگاه الهی
کند از مرحمت بر تو نگاهی
به یمن دولت منصور شاهی
علم شد حافظ اندر نظم اشعار
التماس دعا- برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم