در رحلت حضرت رسول الله صلوات الله علیه و آله
در رحلت پیامبر ص ** دوبیتی
صلوات
ایدل بیا که روز تو گردید شام تار
ختم رسل به دار بقا گشت رهسپار
شد مرتضی و فاطمه از غصه داغدار
از غم تمام عالم امکان جریحه دار
اسلام شد چو بی پدر و دین چو بی پناه
بعد از نبی شدند همۀ قوم روسیاه
در ساعده تمام به شورای اشتباه
زین اشتباه گشت علی بی کس و فگار
سنگ جفا به تارک احمد ز راه کین
دندان او شکسته شد از ظلم مشرکین
رنگین ز خون خویش سر و پای نازنین
این ظلم از ابی لهب شد و آن قوم نابکار
در بستر اوفتاده شه عالم وجود
اطراف بسترش همه گریان چو در سجود
زهرا به سر زنان بُد و میگفت این سرود
گشتم یتیم و دربدر و بیکس و فگار
آمد بسوی مسجد و گفتا به مردمان
من میروم میان شما گشته وقت آن
بین شما دو چیز بزرگ است قدر دان
باشد کتاب و عترت من هر دو برقرار
شخصی بلند گشت و بگفتا که ای رسول
حقی مرا به گردن تو هست کن قبول
از ضرب تازیانه نمودی مرا ملول
برگو کنم تلافی این کار را چه کار
فرمود کن تلافی تو ای مرد با وفا
گفتا برهنه شو که نمایم تو را جفا
زد پیرهن که نماید بر او روا
گفتا به دور قامت تو میشوم نثار
برگشت چون به خانه و بستر نمود جا
فرمود یا علی تو نما دین من ادا
هستی به جای من به همه خلق ره نما
کن صبر بعد من تو ایا شیر کردگار
شه انتظار حضرت جبریل میکشید
تا آید و بسوی خدایش دهد نوید
از بهر اُمتان گنهکار نا امید
پیغام آورَد که شود شه امیدوار
از جانب خدای جهان گفت جبرئیل
از ما سلام بر تو که شد موسم رحیل
هستی تو بهر رحمت خلق جهان دلیل
بخشیم بر تو هر آنچه بخواهی در آن دیار
بدرود گفت و فاطمه شد بیکس و یتیم
اهل جهان تمام ز غم گشت دل دو نیم
بعد از سه روز خانۀ زهرا چنان جحیم
آمد به پشت در به قضا گشت او دچار
گفتا که یا علی نظری کن کزین جهان
رفتم ز ضرب در شده ام زار و ناتوان
یکدم برس به داد من ای شاه انس و جان
شد عزتم تمام چو گشتم یتیم و خوار
فریاد از آن دمی که حسینش به کربلا
گفتا به کوفیان که ایا قوم بی حیا
یک قطره آب بهر یتیمان بی نوا
نایاب گشته بهر چه ای قوم نابکار
گفتند در جواب که ای شاه کربلا
باید تو تشنه لب بشوی کشته از جفا
"رونیزیا" بزن به سر و کن چو نی نوا
اطفال شاه دین ز عطش گشته بی قرار
التماس دعا- برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات