حضرت مسلم ع
حضرت مسلم ع
صلوات
کسی مرد جنگی در این روزگار
ندیدست جز مسلم تاجدار
که دیدست در این سپهر برین
کند جنگ یک تن به چندین هزار
بگیرد کمربند هر پهلوان
بیندازدش بر زمین چون چنار
چو شمشیر بر سر فرود آورد
تو گوئی بود ضربۀ ذوالفقار
چو تکبیر گوید شود نه سپهر
چنان لرزه گویا نگیرد قرار
نه بیمی به دل نی که خوفی ز جان
امیدش همی بود با کردگار
بتنهائی آمد سوی قوم دون
به شهری که دشمن بدش صدهزار
بود در شجاعت مثال علی
اگر رو کند سوی هر کارزار
زند هی به مرکب به هنگام جنگ
چو شیر ژیان حیدر نامدار
همی طبع خواهد که مدحش کند
ولی چون کند وصف این تاجدار
به وصفش همین بس که این نوجوان
بُدی نائب حجت کردگار
ولی حیف کاین نوجوان غریب
ز دست قضا گشت او خوار و زار
دو بازوی او از جفا بسته شد
گرفتند اطراف او بی شمار
چه گویم که آن قوم بی آبرو
چه کردند با مسلم دلفگار
بگفتا در آن لحظۀ آخرین
برای حسینم شوم اشکبار
به یاد آمدم شاه گلگون کفن
که شد بی کس و یار و بی غمگسار
صدا زد که با مسلم ابن عقیل
کجائی تو با هانی نامدار
ببینی که من بی کس و یاورم
ز داغ برادر شدم بیقرار
تو "رونیزیا" دمبدم زن به سر
بگو در عزایت منم شرمسار
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم