یا طفلان مسلم **********تضمین شعر حافظ
یا طفلان مسلم **********تضمین شعر حافظ
صلوات
طفلان مسلم با آه و افغان
گفتند یا رب در این بیابان
رحمی بفرما بر این یتیمان
هر چند گفتیم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
از دیدۀ ما بس اشک جاری است
کار یتیمان در آه و زاری است
روز غریبان چون شام تاریست
آن گل که هر دم در دست خاری است
گو شرم بادت از عندلیبان
دشمن چو ما را یکدم ببیند
مادر ز مرگ ماها نشیند
گر چرخ گردون تیری گزیند
یا رب امان ده تا باز بیند
چشم محبان روی حبیبان
ما بی پناهیم راهی به خود نیست
بی آشنائیم راهی به خود نیست
این بی کسان را جائی به خود نیست
درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان
ای کاش مادر ما را نبودت
از بودن ما اینک چه سودت
دائم به زاری در یاد و بودت
ای منعم آخر بر خوان جودت
تا چند باشیم از بی نصیبان
زندان کوفه بس شب که خفتیم
راز درون را با کس نگفتیم
روزی چنان دُر از لعل، سفتیم
ما درد خود را با یار گفتیم
نتوان نهفتن درد از طبیبان
ای بلبلان شیدای گیتی
شد بسته یکسر درهای گیتی
چون طوطیان صحرای گیتی
حافظ نگشتی رسوای گیتی
گر می شنیدی پند از ادیبان
طفلان مسلم محزون و نالان
آواره گشتند اندر بیابان
"رونیزیا" شو هر دم نوا خوان
برگو به مسلم کِای ماه تابان
بر درگه تو مائیم مهمان
"رونیزیا" بر طفلان مسلم
خون گریه کن تو چون جان مسلم
تا بلکه گردی مهمان مسلم
یکدم نشینی بر خوان مسلم
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم