در فضائل امام باقر ع
در فضائل امام باقر ع
صلوات
گفت احمد حکایتی وافر
به یکی از صحابۀ عاصر
صاحب علم اول و آخر
پنجمین حجت خدا باقر
چون رسیدی به خدمت آن شه
برسانش سلام ای جابر
کُنیَت او بود ابو جعفر
لقب اوست در جهان باقر
نام او همچو نام من باشد
هست اولاد او همه طاهر
معجزاتش بسی در آن دوران
بشود بر جهانیان ظاهر
از مقامات او بود این بس
چون علی جد خود بود صابر
جبرئیلش غلام و دربان است
صولتش در جهان بود نادر
در عبادت چو سید سجاد
در سخاوت بود دُرِ فاخر
فضل و جود و مکارم اخلاق
زهد و حلم و شجاعتش کاثر
گشته بهر وجود آن سرور
مه و خورشید در هوا دائر
صاحب کشف الغُمّه گفته چنین
در ره مکه آن شه ماهر
چون که چشمش فتاد کعبه گریست
با صدای بلند آن قادر
گفتمش گریه کن ولی کمتر
در جوابم بگفت کای قاصر
گردۀ من بود به روز جزا
بندگی پیش حق شود ظاهر
نتواند کسی کند وعظش
عقل در مدح او بود قاصر
این بود بس که گفت پیغمبر
نور چشم من است ای جابر
کرد ابن ولید بی ایمان
امر هشام آن سگ فاجر
زهر در کام آن شه مظلوم
ریخت آن بی حیا سگ ماهر
هفت ذی الحجه عالم امکان
شد سیه پوش از غم باقر
کیست مظلوم دشت کرببلا
گشت بی یار و یاور و ناصر
گفت زینب به شاه تشنه لبان
خاک بر سر شدم در این عاشر
ای سگ روسیاه "رونیزی"
یاورت هست حضرت باقر
التماس دعا- برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم