یا امام سجاد ع
یا امام سجاد ع
صلوات
گفت زین العابدین بابا در این دشت بلا
بعد تو برگو چه سازم من به این قوم دغا
بی کس و بی اقربا خوار و ذلیل و بی نوا
گردنم مجروح میگردد به زنجیر جفا
من چه سازم با زنان و کودکان جان پدر
چون اسیران در میان کوچه و هر رهگذر
از شماتت میشوم جان پدر از بد بتر
مجلس ابن زیاد آن کافر شوم دغا
کی توانم دید بابا دختران را خوار و زار
اهلبیتت جملگی همچون اسیر زنگبار
رأس تو بر نی ولی بیمار تو باشد سوار
کوفیان شادی کنان بر کف زنان از بهر ما
همسفر هستم به تو در راه شام ای شهریار
از غمت گریان شوم هر دم چو ابر نوبهار
چاره ای نبود پدر از بهر بیمار فگار
جز بگویم شکوۀ خود را به جدم مصطفی
رأس تو در طشت زر اندر میان انجمن
چون یزید بی حیا گوید به تو بابا سخن
خون شود قلب علی هم فاطمه با صد محن
کاش بابا کور بودم تا نبینم این چِها
یک طرف کرسی نشینان فرنگ و زنگبار
یک طرف رأس تو و طشت طلا ای تاجدار
یک طرف من پای کرسی ایستاده بنده وار
روبرو رأس علی با قاسم نوکدخدا
چون خرابه منزل ما از جفای شامیان
کس نباشد تا دهد یاری به ما بیچارگان
زینب و کلثوم و لیلا جملگی اندر فغان
هر یکی چون قمری و بلبل شود اندر نوا
گفت "رونیزی" ندیده کس در این دیر کهن
با تن تب دار بر بازوی او باشد رسن
ای سگ درگاه زین العابدین بس کن سخن
گو که او گردد شفیعت اول قبر و جزا
التماس دعا- برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم