حربن یزید ریاحی ره،،،،،،،،،،،،
زبان حال حرابن یزید ریاحی ره
صلوات
ای شاه مظلومان ای سبط پیغمبر
ای خسرو خوبان ای زادۀ حیدر
التّوبه التّوبه اَیا شاه ملک لشکر
یکدم به حال بندۀ شرمنده ات بنگر
همچون غلامان آمدم هستم تو را چاکر
بخشا مرا شاها به گیسوی علی اکبر
اول گرفتم ره ز کین ای زادۀ زهرا
اینک پشیمان آمدم بر درگهت شاها
تا غوطه ور گردم به خون اندر صف هیجا
گشتی تو در این سرزمین چون بی کس و یاور
اندر جوابش شاه دین گفتا که مهمانی
بر میزبان نبود روا اینگونه قربانی
اکبر جوان نوخطم چون حیدر ثانی
باید شود کشته ز جور فرقۀ کافر
زینب اسیر و بی نوا من زنده باشم چون
اکبر شود گلگون قبا اندر برم اکنون
قاسم چو پامال جفا هم غرق اندر خون
ناید به کارم زندگی بعد از گل احمر
میر علمدارم دو دست از تن جدا گردد
طفل عزیزم روی دستم بی نوا گردد
"رونیزی" از این غم بسی اندر نوا گردد
دارد امید از درگهت ای خسرو خاور
التماس دعا- برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم