میلاد صاحب الامر عج * * * *
میلاد صاحب الامر عج
گلی از گلشن قدرت بیامد اندر این بستان
به رنگ ارغوان ایدل به روز نیمۀ شعبان
به صورت همچو پیغمبر به صولت ثانی حیدر
جمالش چون مه انور ز لطف حضرت سبحان
پدر آل بنی هاشم ز مادر قیصر رومی
غلام درگه رویش چو عیسی حاجب و دربان
چو عرش کبریا روشن ز نور صورت او شد
بسی خورشید و مه از کسب نور او بود تابان
بزن چهچه تو ای بلبل که آمد موسم شادی
بگو بر باغبان آمد بهار و لاله و ریحان
ز وصفش بس که گویم او بود نوباوۀ زهرا
قدَر قدرت فلک چاکر به درگاهش ملک دربان
هزاران یوسف مصری بود همچون غلامانش
که روشن دیدۀ یعقوب شد در کلبۀ احزان
مه برج ولایت آخرین حجت ز حق باشد
زند شمشیر چون جدش علی اندر صف میدان
مبارک باد بر زهرا بود فرخنده بر نرجس
عیان شد حق فرو بنشست باطل مژده ای یاران
جمال نور آسایش ز لطف حضرت داور
به پشت پردۀ غیبت چو مه در ابر شد پنهان
تمام حور و غلمان بهشتی گشته در شادی
که آمد نوگل زهرا چو بلبل اندر این بستان
وجودش لطف در عالم وگرنه آدمش هر دم
فنا میگشت و ارکان فلک میبود سرگردان
به ساق عرش نام او بود سرلوحۀ دفتر
پیمبر در شب معراج دیدش چون مه رخشان
بگفتا کیست این رخشنده ماه نو که میبینم
ستاده منتظر گویا که دارد امر هر فرمان
ندا آمد حبیب ما بود این قائم برحق
تمام مذهب و ادیان به دست او شود یکسان
ولیّ ما وصیّ تو ز فرزندان زهرایت
بود این آخرین حجت پس از تو ای گل خندان
نمایم از وجود او تمام عالم امکان
پر از عدل و پر از داد و پر از فضل و پر از احسان
دهم من شیعیانش را نجات از آتش دوزخ
کنم عمرش چو طولانی که بر نوح است کشتی بان
شها بنگر که دین حق ز مکر دشمنان گشته
بسی پامال شد جسم حسینت در صف میدان
به بالین شه خوبان بسی با ناله و افغان
بگفتا زینبش جانا شدم سرگشته و حیران
به راهت منتظر شاها تمام شیعیان تو
قدم گر رنجه فرمائی فدایت جان دهم جانان
سگ کوی تو ای شاها بود "رونیزی" مضطر
که اندر خاکپای تو دمادم او شود قربان
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....