یا امام رضا ع در سریر ارتضی ،،،،،،،،،،
امام رضا ع در سریر ارتضی
یک شهی شد در خراسانش مکان
او غریب و بی کس و بی آشیان
نامه ها بنوشت مأمون لعین
کِای شها هستم ز هجرت دلغمین
ما همه بر درگه تو بنده وار
در خراسان کن گذر ای شهریار
بر سر قبر پیمبر شد روان
با دلی پر حسرت و آه و فغان
گفت کِای جد عزیز تاجدار
میروم اندر سفر با حال زار
بازگشتی زین سفر نبود یقین
کن حلالم ای شه دنیا و دین
پس چنین فرمود شاه بی معین
با عیال بی کس و زار و حزین
جملگی بهرم عزاداری کنید
بر جوادم یار و غمخواری کنید
میروم سوی خراسان با نوا
میشوم مسموم از زهر جفا
پس روان شد با دو صد آه و فسوس
تا که وارد گشت اندر شهر طوس
هر کجا وارد شد آن شاه جهان
بر سرش عطر و گلاب و گل نشان
بهر استقبال شاه بی معین
مردمان پیشانی خود بر زمین
بعد چندی نور حق شد جلوه گر
منزل مأمونِ از حق بی خبر
گفت مأمون آن لعین بی حیا
کن تناول ای پسر عم از وفا
گفت از خوردن مرا معذور دار
گفت این انگور باشد تازه بار
چون تناول کرد شاه انس و جان
در فغان آمد زمین و آسمان
شه ردای خویش را بر سر کشید
گشت عازم در سرایش نا امید
دمبدم میگفت ای پروردگار
من شدم اندر غریبی خوار و زار
زهر مأمون لعین بی حیا
پاره پاره کرد این قلب مرا
در خراسان بس غریب و مضطرم
بی خبر معصومه باشد خواهرم
کِای خدایا کی تقی آید برم
از وفا گیرد به دامانش سرم
یادم آمد این زمان در نینوا
جد مظلومم شه گلگون قبا
یاورش جز خالق اکبر نبود
بر سرش جز تیر و جز خنجر نبود
یک طرف زینب بُدی اندر نوا
یک طرف رنج و تعب در کربلا
یک طرف کلثوم زار ناتوان
ام لیلا با ربابه در فغان
دست عباس علمدارش جدا
جمله اطفال از عطش اندر نوا
چون توئی غرق گنه "رونیزیا"
رو به درگاه سریر ارتضی
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....