زبان حال امام سید الساجدین ع،،،،،،،،،،،،،
زبان حال امام سید الساجدین ع
ظهر عاشورا چو زین العابدین
دید بابایش بسی زار و حزین
بر سر بالین او بنشسته است
یکه و تنها شده آن دلغمین
گفت ای بابا در این دشت بلا
گو چه کردی با گروه مشرکین
عمویم عباس گو بابا چه شد
آن علمدار سپاه بی معین
نوگل لیلا علی اکبرم
در کجا باشد که هستی این چنین
گو چه شد قاسم که نامد در برم
بلبل باغ حسن آن غم قرین
مطلبی سر بسته با بیمار خود
در جوابش گفت با سلطان دین
ای عزیزم این قدر می دان دگر
جز من و تو نیست در این سرزمین
شه روان شد جانب میدان ولی
منتظر در خیمه بیمار غمین
ناگهان دید آن علیل بی نوا
زلزله افتاد در عرش برین
گفت با زینب که ای غم مبتلا
شد اسیری رفتنت اینک یقین
رو مهیا باش ای دخت علی
کشته شد بابم حسین نازنین
عمه جان هستی امیر کاروان
این تو و این اهلبیت شاه دین
من که بیمار و علیل و مضطرم
بهر قتلم میرسد شمر لعین
غم مخور ای عمۀ غم پرورم
یاور ما خالق جان آفرین
همره اهل و عیال دربدر
میروی در کوفه ای زینب ز کین
رو تو "رونیزی" بزن هر دم به سر
ای سگ درگاه زین العابدین
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....