زبان حال حضرت قاسم ع ***************
************زبان حال حضرت قاسم ع
گشت قاسم وارد میدان برای رزم کین
نعره از دل برکشید آن زادۀ حبل المتین
کِای گروه مشرکین خواندید ما را میهمان
رسم باشد در چه مذهب این چنین از میزبان
گر کشم شمشیر سرها از تن و تن ها ز سر
مینمایم قطعه قطعه ای گروه بد سیَر
باب من باشد حسن جدم علی عمّم حسین
نیست پروا گر شوم من کشته از تیغ و سنین
هل مبارز هر چه گفت آن زادۀ خیرالبشر
کس نیامد روبرویش از سپاه بد گهر
نالۀ الله اکبر برکشید آن بی قرین
زد صف لشکر بسی انداخت بر روی زمین
یک طرف احسنت گویان یک طرف بُد اَلحذر
بس فکند از میمنه تا میسره تن ها ز سر
ناگهان تیر قضا شد روبرو با آن جوان
یک نظر بر خیمه گاه و گفت عمّو الامان
شه بیامد دید قاسم گشته پامال از جفا
گفت جانا داغ تو دشوار میباشد به ما
رفتی و بعد از تو شد بر من بسی اندر جهان
نامُلایم ای عزیزم قدّم از مرگت کمان
هست "رونیزی" سگی بر آستان شاه دین
بهر داماد حسین باشد بسی زار و غمین
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....