میلاد علمدار حسین ع
میلاد علمدار حسین ع
در چهارم روز شعبان گشت عالم گلستان
طوطی و طاووس و هدهد گشته لب شکر فشان
قمریان اندر طرب دراج و تیهو در نشاط
وصل گل آمد پدید و چهچه زن شد بلبلان
لاله و ریحان و نرگس جلوه گر آمد به باغ
سوسن و نسرین بنفش و نسترن در شادمان
سرو و کاج و عود و صندل با صنوبر در فرح
گشته با شمشاد نارنج و ترنجش هم عنان
ماه و خورشید و کواکب ثابت و سیارها
جملگی حیران که یا رب این چه نوری شد عیان
عرش و فرش و لوح و کرسی و قلم با حاملین
مات و سرگردان به درگاه خداوند جهان
عالم لاهوت و ناسوت و جماد و هم نبات
حور و غلمان در لب کوثر بود شادی کنان
ساقیا می ده بیا مطرب بزن آواز و دف
ای مغنی نغمه ای کن ساز طرف بوستان
جام صهبا را بنوشم یا شوم مست و خراب
یا کنم مدح علمدار شه لب تشنگان
صد هزاران حاتم طائی گدای کوی اوست
هست دربان درش صدها سلیمان زمان
گشته در فردوس طوبی منفعل از قامتش
شرمسار از نور رویش مشتری در آسمان
گر بگویم ماه یا خورشید بی جا گفته ام
چون بود آن ماه جسم و این بود خورشید جان
پس چه گویم گویمش مهتاب آل هاشمی
آن که باشد بر حریم کبریائی پاسبان
دست او دست خدا باشد ولی در آستین
نام او باب الحوائج از علی دارد نشان
در شجاعت ثانی حیدر به میدان نبرد
در وفاداری حسین را بود چون آرام جان
مدحتش این بس که فرموده است زین العابدین
رحمت حق بر عمویم در بهشت جاودان
غبطه ها دارند از بهر مقامش جملگی
از امیر و از وزیر و از شهید و صالحان
گویم اینک آمده هنگام شادی با طرب
روز میلاد ابالفضل است هان ای شیعیان
در قُماط زرنگاری روی دست مادرش
داد بر دست علی آن خسرو کون و مکان
شاه دین بگرفت او را بر سر زانو نهاد
چهچه زن گردید چون بلبل ببوسیدش لبان
بعد از آن شاه جهان قنداقه را بگشود و گفت
من فدای این دو ست و این دو چشم و ابروان
ناگهان در گریه شد آن سرور اهل یقین
گوئیا آمد بیادش کربلا در آن زمان
گفت آندم مادرش ام البنین این گریه چیست
گو تو از راه وفا جانا چه باشد عیب آن
این که چون مه میدرخشد نور حق اندر جبین
از چه رو کردی مرا ای شاه دین آزرده جان
در جوابش گفت سلطان حجازی در گذر
زین سؤالت گر ز من دیدی شدم اندر فغان
طفل بی عیب است او باشد مرا نور دو عین
یادم آمد در کنار علقمه با کوفیان
میشود از تن جدا این دستهای نازنین
از برای دین حق لب تشنه گردد خون تپان
چون حسینم آید و بیند فتاده بر زمین
گوید ای جان برادر چون کنم با دشمنان
زینبم گردد اسیر و کودکانم دربدر
عابدینم در غل و زنجیر باشد ناتوان
هست مداح تو "رونیزی" چو کلبی شرمسار
ای علمدار حسین ای ساقی لب تشنگان
اللهم
صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم ذریّه یعنی = نسل،
فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات