میلاد قمر بنی هاشم ع
میلاد قمر بنی هاشم ع ******************************
میلاد علمدار شه تشنه لبان است
فرزند علی پادشه کون و مکان است
در عالم ناسوت همه از ره شادی
مشغول به تسبیح خداوند جهان است
دشت و دمن و کوه ز نور رخ ماهش
یکسر شده گلزار که چون باغ جنان است
ای بلبل شیدا تو بزن چهچه که امروز
هنگام گل و لاله و بستان همگان است
جن و ملک و انس سراسر تو نظر کن
اندر طرب و شادی و لبخند زنان است
مواج شده کوثر و سربسته دگر نار
حوران همه از شوق چه مشّاطه کنان است
وصفش نتوان گفت که آیا به چه ماند
رویش قمر و قدرت حق جلوه کنان است
ابرو چو کمان آب حیات است لب او
صد آهوی مشکین به دو چشمش نگران است
از قد رسایش چه بگویم که همین بس
طوبی خجل از قامت آن سرو روان است
امروز حسین است بسی خرم و خندان
چون بلبل شیدا همه دم چهچه زنان است
امروز ز شادی به جهان زینب کبری
لبخند زند گاهی و گه گریه کنان است
قنداقۀ او را چو علی دید ببوسید
آن دست که فریاد رس اهل جهان است
فرمود که این دست بود دست خدائی
صد حیف که اندر گرو آب روان است
بوئید دو چشمانش و دیدند علی را
میبوسد و میبوید و در آه و فغان است
گفتند به آن بحر کرم گریه چه باشد
برگو سببش تا که بدانیم چنان است
گویا نظر شاه سوی کرببلا بود
آن روز که در علقمه شمشیر زنان است
گفتا به سر آب روان تشنه دهد جان
با آن که خودش ساقی گلگون کفنان است
او نعره کشد از دل و شمشیر برآرد
چون شیر که در بیشۀ روبه صفتان است
سرها ز تن و تن ز سر و راکب و مرکب
یکسر به زمین ریخته چون فصل خزان است
ناگاه از آن قوم جفا پیشۀ بی دین
اطراف همین طفل همه حمله کنان است
فریاد ز بن سعد لعین آن سگ کافر
آید که اَیا قوم همین شیر ژیان است
اما که حسینم به سرش آید و گوید
کِای جان برادر کمرم همچو کمان است
برخیز سوی خیمه بیا ای گل رعنا
اطفال ز هجرت به سر و سینه زنان است
بر درگه لطف تو اَیا میر علمدار
"رونیزی" محزون چو سگی در جولان است
اللهم
صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم ذریّه یعنی = نسل،
فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات