زبان حال امام حسین ع در ورود به کربلا*******
زبان حال امام حسین ع با یاران و اصحاب *******
چون شه دین خسرو گلگون کفن
وادی کربُبلایش شد وطن
گفت با یاران و اصحاب عزیز
این زمین باشد همان مقصود من
این زمین باید علی اکبرم
غوطه ور گردد به خون خویشتن
این زمین عباس نام آور چنان
هر دو دست او جدا گردد ز تن
این زمین قاسم یتیم مجتبی
جسم او گردد چو پامال از محن
این زمین گردد علی اصغرم
از جفای حرمله نیلی کفن
این زمین گردد اسیر کوفیان
زینبم آواره از شهر و وطن
این زمین گردد سکینه دخترم
بی کس و زار و حقیر و ممتحن
زینب آمد در حضور شاه دین
گفت غم آورده رو بر جان من
من نمیدانم چرا این سرزمین
گشته بر من همچنان بیت الحزن
شه بگفتا در جواب خواهرش
غم مخور ای دختر شاه زمن
میشوی ای زینبم زار و حزین
چون شوم در این زمین گل پیرهن
میروی در شام در بزم یزید
بسته بازوی تو باشد از رسن
در خرابه چون شود مسکن تو را
کن پرستاری به این اطفال من
صیحه زد افتاد بر روی زمین
گفت جانا وای بر احوال من
پس چه شد بر زینب غم مبتلا
دید بر نی رأس آن گلگون کفن
ای سگ درگاه شاه کربلا
شو تو "رونیزی" دمادم سینه زن
اللهم
صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم ذریّه یعنی = نسل،
فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات