زبان حال امام حسین ع در ورود به کربلا
زبان حال امام حسین ع در ورود به کربلا
حسین آمد به سوی خیمه هایش
صدا زد زینب غم مبتلایش
که ای غمدیده زینب خواهر من
توئی جانا به جای مادر من
پرستاری نما این کودکانم
خصوصاً آن علیل ناتوانم
تو بر این کاروان غم امیری
به راه شام و هنگام اسیری
شده نزدیک وصل کوی جانان
مکن خواهر ز غم گیسو پریشان
در این ره هم قدم هستی تو با من
اسیری از تو از من کشته گشتن
برو یک کهنه پیراهن برایم
بیاور خواهر غم مبتلایم
مرا در کربلا یاری نباشد
بجز بیمار غمخواری نباشد
برو باد صبا از راه یاری
بگو بابا ندارم غمگساری
سواره گشت آندم شاه خوبان
بگفت ای خواهر محزون نالان
خداحافظ که رفتم کشته گردم
به راه حق به خون آغشته گردم
که ناگه دخترش با حال مضطر
بگفتا ای پدر یک لحظه بنگر
پدر برگو چه سازم من به دوران
ندارم طاقت اینگونه هجران
مزن آتش به جانم ای سکینه
تو با زینب روی سوی مدینه
تو ای "رونیزی" محزون نالان
بزن بر سر ز هجر شاه خوبان
اللهم
صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم ذریّه یعنی = نسل،
فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات