زبان حال اباعبدالله ع در وداعش
زبان حال اباعبدالله ع در هنگام وداع *****
شد حسین عازم به میدان با شتاب
زینبش گفتا که ای عالی جناب
ای برادر میروی من چون کنم
با یتیمان صغیر و دلکباب
رحم کن بر من تو ای سبط رسول
بهر رفتن لحظه ای کم کن شتاب
شه ستاد و گفت ای دخت رسول
ای گل گلزار باغ بوتراب
جان خواهر ای امیر کاروان
میروی در کوفه و شام خراب
همسفر هستم به تو ای خواهرم
تو به پا من با سرم دارم شتاب
من ندارم یاوری در این زمین
تا که گیرد از ره شفقت رکاب
یاورانم جملگی شد کشته چون
دست و پای قاسمم از خون خضاب
شد علی اکبر شهید از ظلم کین
دست عباسم جدا از بهر آب
از جفای این گروه بی حیا
اصغرم لب تشنه بر دست رباب
خواهرا رو خیمه ای دخت علی
بین من با حق مشو ایندم حجاب
تا روم جان را کنم قربان دوست
غرق در خون جسم من در آفتاب
گفت کِای اسب زمین پیمای من
میروم معراج نزد جد و باب
همتی امروز کاین دشت بلا
تو به جولان آئی و من در خضاب
نازم این گوش و سر و یال و دمت
چون براق ایندم روان شو سوی آب
یا که آرم آب بهر کودکان
یا بنوشم من ز دست شیخ و شاب
ذوالفقار حیدری را از غلاف
برکشید و گفت زنگت گشته آب
باید ای شمشیر جوهر دار من
دشمنان را جمله سازی در عتاب
همچو شیر آمد به دشت کارزار
برکشید از دل چنان تیر شهاب
بانگ احسن از ملائک در گرفت
کُشت آن قدری که خون آمد رکاب
ناگهان یک نامه از پروردگار
جبرئیلش داد با صد آب و تاب
کِای حبیب ما حسین ایندم نگر
خونبهای تو منم کم کن شتاب
نامه را بوسید و گفتا راضیم
غرق خون گردم میان آفتاب
تکیه زد بر نی بگفت هل مِن معین
ناگهان شد صورتش از خون خضاب
تیر دیگر شد به قلبش کارگر
عالم امکان سراسر شد خراب
بس کن ای "رونیزی" زار حزین
ای سگ درگاه آل بوتراب
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
شاب=بمعنی مرد جوان. برنا. برناو. برناک مقابل شیخ.