در مصیبت کریم اهلبیت ع
در مصیبت کریم اهلبیت ع
این مصیبت گویم از شاه زمن
کشتۀ زهر جفا یعنی حسن
نیمه شب برخاست تا نوشد چو آب
آب را نوشید و شد شه دل کباب
زد صدا بر زینب محزونه چون
طشتی آور بهرم ای دل پر ز خون
زینب از فرمودۀ شاه مبین
طشت را آورد با حال حزین
از گلو سیلاب خون آمد برون
شد تهی از خون، دل و هم غصه چون
شد خبر آمد شه گلگون کفن
سر زنان آمد به صد رنج و محن
گفت ای جان برادر چون شده
از چه برگو طشت پر از خون شده
دید چون حال برادر را چنان
با فغان و ناله و شیون کنان
در جواب شاه دین گفتا حسن
خون دل باشد برادر جان من
بعد من بر شیعیان سرور توئی
حجت حق هادی و رهبر توئی
یک وصیت دارم ای غم مبتلا
قاسمم همره ببر در کربلا
تا شود قربان جان اکبرت
یا فدای اصغر مه پیکرت
بعد کرد آن شه وصیت با پسر
جملگی گشتند زار و خون جگر
کِای پدر جانم برو در کربلا
بر عموی خویشتن یاری نما
ناگهان دار فنا بدرود گفت
غنچۀ لب را به بست دُر نسفت
شور واویلا در آن شب شد بپا
جملۀ کروبیان اندر نوا
زینب از این غم بسی دلخون شده
قاسم از بهر پدر مجنون شده
در مدینه شورش و غوغا بپا
شد خزان گلزار عمر مجتبی
گردش ایام باشد این تعب
یک شهی از آب و شاهی تشنه لب
وا حسن گویان تمام مرد و زن
قمری و بلبل فغان اندر چمن
لیک اندر کربلا با حال زار
زینب و کلثوم طفلان بی قرار
بر سر شاهنشه بی اقربا
کس نبُد جز شمر ملعون دغا
از غمت شاها ز غم دلخون شده
بینوا "رونیزی" محزون شده
اللهم
صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم ذریّه یعنی = نسل،
فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات