دوبیتی در میلاد حضرت رسول اکرم ص
دوبیتی در میلاد حضرت رسول اکرم ص
بلبلا چهچه بزن فصل بهار آمده است
سنبل و نرگس و شهلا چو هَزار آمده است
غنچۀ گلشن حق تازه به بار آمده است
آهوی دشتِ ختن مشک و عُذار آمده است
دشت و صحرا و بیابان همه مشک افشان شد
ابر رحمت برسید و همه جا باران شد
پرتو نور خدا جلوه گر دوران شد
روشنی بخش جهان در شب تار آمده است
مرغزاران همه از مقدم او خرم شد
گل داوودی و اطلس همگی با هم شد
شاخۀ سرو ز رویِش ز خجالت خم شد
مگر الیاس ز دریا به کنار آمده است
به کجا بوده که امروز هویدا گشته
نور قندیلی حق بوده که پیدا گشته
عالم از نور رخش واله و شیدا گشته
گوئیا یوسف مصری ز دیار آمده است
لیک صد یوسف مصر است غلام در او
همچو پروانه بگردند به دور سر او
این گلی هست که جبریل بود چاکر او
که به پابوسی او شصت هزار آمده است
باغبانِ گلِ من هست خداوند صنیع
آبیاریش نموده است ز دریای رفیع
که ثمر آید و لطفش بشود بحر سریع
این درختی است که امروز به بار آمده است
کعبه از مقدم او قبله گه جانان است
جبرئیلش به جهان خادم و هم دربان است
زمزم از لعل لبش واله و سرگردان است
این چه حُسن است که با نقش و نگار آمده است
همه شادند ز میلاد تو ای نور معین
نام اصلیّ تو پنهان شده اندر یاسین
لیک بیچاره به دوران شده شیطان لعین
که چرا همچو توئی بر سر کار آمده است
کشتی نوح که شد غرق به طوفان بلا
خواند نام تو و گردید به دوران احیا
چون تجلی تو در طور بشد بر موسی
گفت یا رب ز کجا شعلۀ نار آمده است
دم عیسی همه دم نام تو بودش به زبان
ورنه بی لطف تو کی گشت مسیحا به جهان
یوسف از چاه نجاتش ز تو شد در کنعان
بلکه آن دم که زلیخا به کنار آمده است
گر نبودی تو نبد آدم و داوود و خلیل
بلکه از بهر تو در صور دمید اسرافیل
گفت اندر شب معراج خداوند جلیل
که ببین دلبر ما جانب یار آمده است
آمنه مورد تقدیر بود زین اولاد
که بساط همۀ شرک جهان داد به باد
طاق کسری به تو تعظیم نمود و افتاد
این نشاتی است که اشتر به جهاز آمده است
نکته ای هست در اینجا نتوان کرد بیان
که چه آمد به سر پادشه تشنه لبان
گفت با زینب مضطر که اَیا سرو روان
نوجوانم ز سفر با دل زار آمده است
گشته "رونیزی" مضطر ز غمش ناله کنان
که شه کرببلا از ره لطف و احسان
وقت مردن به سرم آید و گردم خندان
هر که بیند رخ او جان به چه کار آمده است
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....