توسل به امام اثناعشر عج ********** مخمس به غزل حافظ
توسل به امام اثناعشر عج ********** مخمس به غزل حافظ
گو به شب زنده دلان هان عسسی می آید
بر دل غمزدگان دادرسی می آید
صبح صادق چو دمد لاله بسی می آید
مژده ایدل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
روز و شب فکر دلارام مرا کرده خموش
این قدر مست و خمارم که به سر نبود هوش
ناگهم داد یکی همچو نی آواز به گوش
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید
گر نیائی نشود دشت و دمن فاقد خَس
لطف فرما و کرم کن تو اَیا میر عسس
همه دارند به دیدار تو ایدوست هوس
ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی اینجا به امید قبسی می آید
گر بیائی به جهان ذلت و هم خواری نیست
عالم ملک و ملک غیر تو اش یاری نیست
جز تو ای سرور دین یاور و غمخواری نیست
هیچ کس نیست که در کوی تو اش کاری نیست
هر کس اینجا به طریق هوسی می آید
شورش و ولوله در عالم ایجاد بپاست
گر بیائی ز پس پرده برون وه چه بجاست
هر کسی در پی الطاف تو ای نور خداست
کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می آید
خوشدلم زان که فدای تو شود جان و سرم
لطفی ای شاه که از لطف تو من مفتخرم
نوشداروی تو نوشم که بود چون شکرم
جرعه ای ده که به میخانۀ ارباب برم
هر حریفی ز پی ملتمسی می آید
باغ و صحرا و بیابان همه شد چون گلشن
نرگس و نسترن و یاسمن و هم سوسن
صندل و عود و صنوبر شده خندان به چمن
خبر بلبل این باغ مپرسید که من
ناله ای می شنوم کز قفسی می آید
اشک چشمم ز فراق رخ تو همچو یَم است
حاصل عمر من امروز نَدمَ در ندم است
جایگاه من و منزلگه او یک قدم است
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی می آید
ای خوش آن روز که در بارگه دلداران
معتکف گردم و باشم چو یکی هشیاران
گفت "رونیزی" اَیا پادشه مهجوران
یار دارد سر صید دل حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی می آید
گشته میلاد تو ای سرور دین شاه زمن
ماه شعبان شده از مقدم تو چون گلشن
حور و غلمان به جمالت همه گویند احسن
هیچ کس نیست چو نرجس که تو اش در دامن
صد چو عیسی به غلامیت بسی می آید
گویم از کرببلا و لب عطشان حسین
گفت با زینب محزونه اَیا نور دو عین
کن پرستاری اطفال مکن شیون و شین
نبود کرببلا صد بتر از بدر و حنین
خولی و شمر و سنان و انَسی می آید
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....