زبان حال حضرت قمر بنی هاشم ع *****************تضمین به غزل حافظ*******
زبان حال حضرت قمر بنی هاشم ع ***************** تضمین به غزل حافظ
بگفتا با حسین میر علمدار
توئی شمع و منم پروانه ای زار
توئی یوسف منم ایندم خریدار
الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
غلام درگهت منما تو نومید
بده رخصت که هستم مست توحید
به دل باشد مرا صد گونه امید
سرت سبز و دلت خوش باد و جاوید
که خوش نقشی نمودی با خط یار
شها بنگر منم زار و پریشان
بده اذنم روم جانا به میدان
کنم تحصیل آبی بهر طفلان
سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
الا ای بخت من گویا تو خوابی
بکن بهر خدا بر من ثوابی
الهی از تو خواهم کامیابی
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار
بده جامی که مستم کرده مطرب
ز خود بی خود ز هستم کرده مطرب
طناب حق به دستم کرده مطرب
چه ره بود این که زد در پرده مطرب
که می رقصند با هم مست و هشیار
ببین دنیا که ما را در پی افکند
در این صحرا چنان دشمن هی افکند
ندای حق به دل همچون نی افکند
از آن افیون که ساقی در می افکند
حریفان را نه سر ماند و نه دستار
ببین عباس را حیران و مات است
بسی سرگشته از بهر فرات است
حرم از تشنگی قطع حیات است
خرد هرچند نقش کائنات است
چه سنجد پیش عشق کیمیا کار
نگر اندر حریم بوترابی
نباشد ای برادر قطره آبی
ندارم بهر این طفلان جوابی
سکندر را نمی بخشند آبی
به زور زر میسر نیست این کار
چنان مهرت به دل افکنده پرتو
منم ذره تو هستی چون مه نو
دم آخر دمی همراز من شو
بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار
برادر جان تو سرگرم الستی
مگر پیمان خود با من نبستی
به زینب خواهرم برگو چو رستی
به مستوران مگو اسرار مستی
حدیث جان مگو با نقش دیوار
بده اذنم که شاها فتنه برخاست
در این صحرا تمامی پر ز اعداست
ببین دشمن سراسر از چپ و راست
بت چینی عدوی دین و دلهاست
خداوندا دل و دینم نگهدار
تو ای "رونیزیا" بس پر گناهی
بگو عباس نبود چون تو شاهی
بده بر درگهت ما را پناهی
ز یمن همت و لطف الهی
که حافظ شد علم در نظم اشعار
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....