میلاد امام حسن مجتبی ع
میلاد امام حسن مجتبی ع
مژده ای یاران که عالم شد گلستان سربسر
نیمۀ ماه مبارک لطف حق شد جلوه گر
بلبل بستان زهرا سبط پاک مصطفی
چهچه زن آمد خجل گردید از رویش قمر
مطربا برگیر دف ساقی بریز آن جام می
تا بنوشم مست گردم گردم از خود بی خبر
محو و حیرانم چه گویم یا کنم وصف رخش
هرچه گویم ذره باشد ذره کی دارد اثر
اینقدر گویم که رویش والضحی والیل موی
مدحتش این بس که باشد اَینما تاجش به سر
از جمالش مُنخسِف خورشید و مه شد مُنکسِف
حوریان از بهر دیدارش تمامی دربدر
در بلاغت همچو احمد در شجاعت چون علی
در عبادت همچو زهرا از سر شب تا سحر
چهچه زن بلبل که آمد موسم اردیبهشت
شد غزلخوان قمری اندر دشت و کوه و بحر و بر
کبک و تیهو طوطی و طاووس اندر ملک هند
حمله ور گردیده یکسر از برای نیشکر
سرو کاج و عود و صندل سر به زیر انداخته
مضمحل گردید باطل چون جراد منتشر
از قدومش موج زن شد کوثر و سر بسته نار
خرم و خوشحال و خندان جد و مام و هم پدر
آدم و نوح و خلیل و هود و لوط و هم شعیب
صد هزاران چون مسیحش نطق گو در مهد ذر
ساکنان عالم لاهوت یکسر در طرب
جملگی گویند احسن از جمال این پسر
عالم ناسوت یکسر شد گلستان ارم
ژاله ها بر لاله ریزان گشته هنگام سحر
صد هزاران همچو ایوبش بود بر در غلام
گر بیاید پای صبرش در میان یا در نظر
نام او باشد حسن خلقش حسن خویش حسن
لعل نیکویش بود شیرین تر از شهد و شکر
هر که بیند روی او گوید هزاران آفرین
باد بر این مادر و نوزاد و جد و هم پدر
معدن فضل و کرم سرچشمۀ علم و عمل
شاخ و برگ عصمت و عفت نبوت را ثمر
کوه حلم و بحر جود و دشت و دُرّ و یاسمن
آسمان زهد و تقوا سایه افکندش به سر
در زمان خویش یکتا بود چون بابش علی
معجزاتش کرد ثابت بر همه جن و بشر
در مدیحش من چه گویم چون که مدحش کرده حق
منکرین را گو برو در هل اتی یک دم نگر
بود مهمانخانه اش معروف بر اهل جهان
هر که رو بر درگهش آورد شد با سیم و زر
گفته ای "رونیزیا" مدح و ثنای مجتبی
کن یقین فریاد تو خواهد رسد در هر خطر
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....