توسل به امام زمان عج ************** مخمس به غزل حافظ
توسل به امام زمان عج ************** مخمس به غزل حافظ
بنگر ای دوست که با حال تباه آمده ایم
چون گدایان به درت خواه نخواه آمده ایم
ذره هستیم که در پرتو ماه آمده ایم
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
مات در وصف تو گردیده و بشکسته قلم
فسخ و نصرت به جهان گشته به نام تو رقم
همچو پروانه به بزم تو نهادیم قدم
رهرو منزل عشقیم ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمده ایم
گرچه اندر عمل خویش تبهکارم و زشت
دستگیری کنم ایدوست که تقدیر نوشت
گِل ما را ز ولای تو در آغاز سرشت
سبزۀ خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مهر گیاه آمده ایم
آخرالامر بیائی تو مرا هست یقین
که شود کون و مکان جمله چو فردوس برین
پس که را غم بود آن روز که گردد مسکین
با چنین گنج که شد خازن او روح الامین
به گدائی در خانۀ شاه آمده ایم
عالم ملک و ملک بهر وجود تو بپاست
گر بیائی ز پس پرده برون وه چه بجاست
نظری کن که جهان یکسره رو سوی خطاست
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم
چهچه زن بلبل شیدا تو به هنگام بهار
ساقیا جرعه ای از من به بر دوست بیار
چون اجل آمده گردیده مرا آخر کار
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم
هر که بینی بودش خوف ز فردای جزا
بیم من از عمل خویش بود در دو سرا
گفت "رونیزی" غمدیده به هر صبح و مسا
حافط این خرقۀ مستانه مینداز که ما
در پی قافله با آتش و آه آمده ایم
در صف کرببلا چون که شه تشنه لبان
گشت بی یاور و غمخوار ز جور عدوان
گفت با میر علمدار که ای روح و روان
قطره آبی به لب خشک یتیمان برسان
گشته تقدیر که بی خیل و سپاه آمده ایم
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....