میلاد حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم
میلاد حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم
آسمان شد جلوه گر از طالع ماه زمین
کعبه و کوه حرا شد بهتر از خلد برین
مظهر حق لطف حق از امر حق شد جلوه گر
دست حق زَ الطاف حق آمد برون از آستین
ساکنان عالم لاهوت یکسر در نشاط
حور و غلمان و جنان گویند هر دم آفرین
یا رب این نور که باشد کرده رفع تیرگی
آفتاب و ماه باشد پیش رویش خوشه چین
در شب مولود مسعودش جهان شد گلستان
لیک از غم زد به سر هر لحظه شیطان لعین
دید شیطان از سر شب تا سحر فوج ملک
رفت و آمد میکنند از آسمان سوی زمین
گفت با جبریل کِای جبریل این هنگامه چیست
گوئیا روز قیامت گشته قائم این چنین
در جوابش گفت جبریل آن امین وحی حق
هست میلاد محمد آن شفیعُ المُذنبین
گفت آیا میشود آیم به همراه تو من
گفت نی نی رو که نبود جای ابلیس لعین
مورد الطاف حق شد آمنه بنت وهب
از وجودش گشته تفسیر هدیً للمتقین
از برای حرز و حفظش جانب پروردگار
گشته نازل آیۀ فالله خیرالحافظین
گشت خاموش آتش اندر فارس هر آتشکده
آب آمد حامی آن قدرت حیّ مبین
اولین خلقت بود در عالم ایجاد حق
لیک مولودش بظاهر شد به خلق آخرین
این همه آثار و آیات از خداوند جلیل
بود بهر این گل خندان نگار نازنین
نور او بود و نبُد جز نور او اندر جهان
بعد از آن شد خلقت نور امیرالمؤمنین
طاق کسری منهدم گردید از بهر سجود
تخت و تاج پادشاهان سرنگون شد بر زمین
احمد و محمود ابوالقاسم محمد گفته شد
گه خطاب عبد می آید ز خلّاق مبین
خواند خَلاق مجیدش صاحب خُلق عظیم
گاه طه گاه نون و گاه شمس و گاه سین
گه بشیر و گه نذیر و گه سراج و گه منیر
گه سبیل و گه دلیل حضرت ربّ الامین
گه ابوالقاسم گهی محمود گه احمد بود
از طلوع روی احمد خسرو دنیا و دین
گشت میلاد محمد رحمة للعالمین
برطرف گردید ظلمت روشنائی شد قرین
عالم کون و مکان و کائن و هم ما یَکون
جملگی در پیش او باشد چو نقشی در نگین
روی نیکویش بود چون قبلۀ اهل دعا
طاق ابرویش بود محراب بر اهل یقین
آدم و شیث و انوش و سام و نوح خوش سیر
جمله بر درگاه او هر لحظه میساید جبین
صد چو ابراهیم و اسماعیل و موسیّ و مسیح
بوسه زن بر مقدمش باشد به روز واپسین
یوسف و یعقوب و اسحق و سلیمان و شعیب
هست بر دربار لطفش چون غلامی کمترین
مادر گیتی نزائید و نمی زاید دگر
همچو طفلی با کمال و خوش خصال و مه جبین
او چنین بود و پدر از دست داد و شد یتیم
تا ادب گردد به دست خالق جان آفرین
چون به دنیا پا نهاد او جمله گلشن شد جهان
مادرش از دست داد و گشت چون با غم قرین
مژده ای دل غم مخور گردیده هنگام طرب
چون که باشد در جهان امروز عید مسلمین
سرو و کاج و عود و صندل با صنوبر در نشاط
جلوه گر شد در گلستان نرگس و هم نسترین
مدتی کارش شبانی چند سالی در سفر
تا که شد مبعوث بر عالم به سال اربعین
چون کنم وصف جلالش چون که وصفش کرده حق
مدحتش این بس خدایش گفته ختم المرسلین
یا رسول الله نظر کن هست "رونیزی" غریب
همچو کلبی دمبدم ساید به درگاهت جبین
یا رسول الله نظر کن از ره لطف و کرم
گشته "رونیزی" ز عصیان همچو کلبی دلغمین
اصغرم دارد گلایه از عطش ای کوفیان
دست بسته روی دستم گشته او زار و غمین
ناگهان تیری سه پهلو شد روان زان قوم دون
آمد و حلق علی نشکفته شد در خون عجین
شه نظر کرد و بگفت ای اصغرم سیمین تنم
خوب سیرابت نمودم ای پدر در این زمین
گویم اینک از حسین آن خسرو گلگون قبا
روبروی لشکر آمد گفت ای قوم لعین
وی گروه بی حیا ای کوفیان بی وفا
من حسینم سبط احمد زادۀ حبل المتین
زینبم بی سرپرست و کودکانم در عطش
بی نوا افتاده اندر خیمه زین العابدین
اصغرم اندر تلذّی از عطش ای کوفیان
دست بسته روی دستم گشته زار و دلغمین
شه نظر کرد و بگفت ای اصغر بی بال و پر
خوب سیرابت نمودم ای پدر در این زمین
هست "رونیزی" به درگاهت چو کلبی شرمسار
یا حسین ای پادشاه بی کس و یار و معین
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....