حضرت لیلا س********** مخمس به غزل حافظ
حضرت لیلا س********** مخمس به غزل حافظ
گفت لیلا که ایَا قادر حیّ سبحان
ای که هستی به همه در پی فضل و احسان
میوۀ باغ دلم رفته به سوی گرگان
یا رب آن آهوی مشکین به ختن باز رسان
وان سهی سرو روان را به چمن باز رسان
من به درگاه تو آیم که توئی بنده نواز
اکبرم رفته و هاشم چو به امید دراز
به تو گویم که تویی محرم هر راز و نیاز
دل آزردۀ ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته به تن باز رسان
من چو مجنون ز غم سنبل اویم به کمند
همچو بلبل شب و روزم ز فراقش در بند
رحم کن بر من بیچاره در این دیر سپند
ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند
یار مه روی مرا نیز به من باز رسان
تو گواهی که دلم از غم اکبر خون شد
دیدگانم ز فراقش چو شط جیحون شد
در صف کرببلا خواهر او محزون شد
دیده ها در طلب لعل یمانی خون شد
یا رب آن کوکب رخشان به منش باز رسان
همچو خضر آمده ام در عقب آب حیات
لیک از گردش ایام دو چشمم شده مات
بهر دیدار علی گر بنشینم هیهات
سخن اینست که ما بی تو نخواهیم حیات
بشنو ای پیک خبر گیر و سخن باز رسان
زینب غمزده گردیده ز هجرش خونبار
گشته صغری ز فراقش به وطن چون بیمار
تا که او را برساند به برِ باب کبار
برو ای طائر میمون همایون آثار
پیش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسان
نظری کن تو به این مضطر نالان یا رب
گشته ام زار و دل آزار و پریشان یا رب
گفت "رونیزی" سرگشته و حیران یا رب
آن که بودی وطنش دیدۀ حافظ یا رب
به مرادش ز غریبی به وطن باز رسان
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....