**قصۀ اهل دنیا*********************
قصۀ اهل دنیا********
اهل دنیا مثال شیطانند
عمل خویش نیک میدانند
هر چه در این جهان بود پنهان
آن جهان جملگی نمایانند
یک دمی فکر کن کجا بودی
آمدی این جهان که مستانند
به کجا می روی دمی بنگر
که ز نا کرد خود پشیمانند
بد نکن تا ز بد نبینی بد
بین که خوبان چو درّ غلطانند
موقع آمدن تو گریانی
پدر و مادر تو خندانند
عملی کن که وقت رفتن تو
شاد و یاران تمام گریانند
هر چه خواهی بگو دروغ نگو
بر کسانی که غیب می دانند
حرف کم زن بکوش بهر عمل
در قفایت ببین که رندانند
در یمین و یسار خود بنگر
کاتبان عمل نویسانند
لفظ بیرون نیامده ز دهن
هر فراز و نشیب میدانند
خیر و شر و مباح و واجب تو
تا قیانت همه نگهبانند
چون به دستت دهند طومارت
جمله اعضای تو گواهانند
اشک حسرت بریز چون باران
از برای تو همچو طوفانند
آن که بی غل و غش ز دنیا رفت
همه از پیروان قرآنند
همچو سلمان و بوذر و یاسر
پی خوبان حق شتابانند
پس مکن عیب دیگری ای دوست
کن یقین از تو باز خواهانند
می توان رفت در پی خوبان
بر تو گر عقل حکمرانانند
گو تو "رونیزیا" چه خواهی کرد
روز محشر که خلق حیرانند
جز کنی رو به آستان حسین
کو شفیع گناه کارانند
زن به سر بهر جمله یارانش
بالاخص کودکان که عطشانند
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....