**یا رسول الله ص***************
میلاد رسول الله ص*******
بلبل بستان حق شد در گلستان رهسپار
طوطی و طاووس و هدهد هست شیدا چون هزار
گشته میلاد محمد سرور آزادگان
عرش و فرش کبریایی در کفَش گیرد قرار
وه چو نوزادی که گردد خاتم پیغمبران
وه چو مولودی که جبریل امینش بنده وار
وه چو نوزادی که خلآقش بگفتا آفرین
وه چو مولودی که میکالش بود چون پرده دار
وه چو نوزادی که باشد از نژاد بت شکن
وه چو مولودی که می باشد حبیب کردگار
وه چو نوزادی که دارد از دو قربانی نسب
از قدومش گشت آتشخانه ها بس چشمه سار
وه چو نوزادی که باشد صدهزارانش ملک
در طواف آستانش روز و شب پروانه وار
وه چو نوزادی که گردد معتکف اندر حرا
چون که می باشد تجلی گاه لطف خاص یار
وه چو نوزادی که باشد رحمة للعالمین
وه چو مولودی که استادش بود پروردگار
وه چو نوزادی که باشد در جهان از نسل او
تا قیامت هر زمانی حجت پروردگار
وه چو نوزادی که صدیقش غلام درگهت
وه چو مولودی که اسماعیل او را جان نثار
مژده ای مستضعفان، مستکبران شد مضمحل
جلوه گر شد نور حق باطل ز غم شد در فرار
در شب میلاد او شد انقلابی در جهان
طاق کسری منهدم گردید همچون انفجار
جمله شاهان جهان از تخت خود شد سرنگون
لال و کر گردید، گشتند جملگی در اضطرار
کاهنان گفتند مولودی شده اینک پدید
عنقریبا دین او گردد به عالم استوار
این همان باشد که در تورات و انجیل آمده
صاحب مهر نبوت هست اللّهش شعار
می رود معراج تا قوسین اَو اَدنی رسد
بر بُراق عرش پیما زَ امر حق گردد سوار
آمنه بنت وهب آن بانوی والاگهر
مورد تقدیر حق شد ای گل نسرین عذار
کیست چون او مادری دارای فرزندی چنین
دامنش گردیده مهد جلوۀ پروردگار
گشته امشب مورد الطاف بی پایان حق
مادر گیتی نزاید همچو درّی شاهوار
ساقیا می ده که اینک گشته هنگام طرب
مطربا برگیر دف گردیده امشب وصل یار
ساکنان عالم لاهوت در وجد و سرور
عالم ناسوت یکسر گشته چون فصل بهار
سرو و عود و صندل و نارنج و لادن با بنفش
نرگس و محبوبه و نسرین و یاس تاجدار
سر به سر بهر تماشای رخ نیکوی او
آمده دشت و دمن گردیده یکسر لاله زار
قمری و دراج و تیهو جمله باشد نغمه خوان
شد هما شادی کنان چون کبک اندر کوهسار
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی مسیح
جملگی بر درگهش باشند همچون پاسدار
خضر و الیاس و سلیمان لوط و ایوب و شعیب
یونس و اسحق و یعقوبش بود خدمتگزار
یک معما گویم اینک در بر اهل ادب
اربعین شد فرق این نوزاد با پروردگار
مات و حیرانم چه گویم چون شود او عقل کل
عالم ایجاد یکسر در برش بی اعتبار
کی تواند گفت وصف حضرتش اندر جهان
گشته مداحش خدا در آیه های بی شمار
گاه طه گاه یس گاه شمس و والضحی
گه رسول و گه نبی گه نور وگه اهل دثار
در شب معراج گفتش خالق کون و مکان
خلق کردم بهر تو شمس و قمر لیل و نهار
گر نبودی تو نمی شد خلقت عالم بپا
چون که هستی صاحب خلق عظیم ای شهریار
هر چه خواهی کن تقاضا تا نمایم من عطا
تا شوی راضی ز ما جانا تو در دل غم مدار
هست "رونیری" چو کلبی بر سر کویش مدام
روز رستاخیز زین صاحب نماید افتخار
گویم از فرزند دلبندش حسین فاطمه
در زمین کربلا شد از عطش بی غمگسار
گفت با لشکر که ای لشکر منم سبط رسول
از چه رو این کودکان از تشنگی با حال زار
یاورانم جملگی کشتید در این سرزمین
اکبر و عباس و قاسم جمله اصحاب کبار
من نمی گویم دهیدم آب ای نابخردان
لیک این طفل از عطش گردیده حال احتضار
قطرۀ آبی دهیدش چون که مهمان شماست
ناگهان شد حرمله آماده بهر کارزار
آنچنان تیری رها کرد آن لعین بی حیا
آمد و شد پاره حلق اصغر سیمین عذار
دست و پا زد روی دست خسرو گلگون کفن
یک تبسم کرد بر سوی جنان شد رهسپار
زن به سر "رونیزیا" ای کلب درگاه حسین
گو که در محشر شفاعت از تو دارم انتظار
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....