یا باب الحوائج قمر بنی هاشم ع
میلاد باب الحوائج قمر بنی هاشم ع
ای دل تو مخور غم که دگر وقت نوید است
چون دسته گلی تازه به گلزار تنیدست
امروز چو دیروز جهان خرم و خندان
میلاد ابالفضل علمدار رشیدست
بلبل تو بزن چهچه که شد فصل گلستان
طوطی ز قفس گشته برون موسم عیدست
ای نرگس شهلا تو نما نافه گشائی
چون دشت و دمن باد بهاری نَوَزیدست
ای سوسن و سنبل تو بگو لاله و ریحان
امروز ریاحین ز چمنزار دمیدست
خورشید خجل شد ز رخ این گل نسرین
گفتا من و این ماه به یک صحنه دمیدست
چون نیک نظر کرد به این ماه دل آرا
گفت این مه تابان ز کجا تازه رسیدست
رعنائی قامت شده افزون ز صنوبر
صد چشمۀ حیوان ز لب لعل مکیدست
لاهوتی و ناسوت همه محو جمالش
در صورت او نور خداوند پدیدست
میلاد پسر باب گرامش شده گریان
آیا چه سبب بودکه گوشی نشنیدست
گفتا که رود کرببلا تشنه دهد جان
جان دادن او بهر خداوند مجیدست
وصفش به همین بس که سه دریای ولایت
بوسید دو دستش که جهان هیچ ندیدست
در روز ولادت علی آن خسرو خوبان
بوسید دو چشمان و دو دستی که کشیدست
دوم حسنش بود که اندر شب رحلت
بوسید همان دست که شمشیر بریدست
فریاد از آن نوبت سوم که حسین دید
چون شاخه گلی روی زمین قطع وریدست
فرمود که ای نور دو چشمان برادر
از مرگ تو پشت من و دین هر دو خمیدست
زینب به اسیری رود از داغ تو جانا
این گونه جفا از ستم قوم پلیدست
در شام رود خواهر زارم چو ببیند
در طشت طلا رأس من و چوب یزیدست
بر درگه لطف تو اَیا میر علمدار
"رونیزی" مسکین چو سگی بهر امیدست
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....