یا حضرت رقیه س بنت الحسین ع
یا فاطمةالصغیره حضرت رقیه س بنت الحسین ع
زبان حال طفل بی نوائی
که می نالید از درد جدائی
رقیه بلبل بستان زهرا
همی میگفت او با شور و غوغا
فلک آخر چو خاکی بر سرم کرد
اسیر و خوار و زار و مضطرم کرد
در این ویرانه خاکستر نشینم
خداوندا یتیم و دل غمینم
نمی دانم پدر جان در کجائی
به سروقتم چرا بابا نیائی
خبر داری پدر از حال زارم
که در ویرانه از غم بیقرارم
نمی پرسی دمی احوال زارم
نبودی بی وفا ای تاجدارم
خرابه منزل و خاک است بستر
ندارم مونسی جز داغ اصغر
به کنج این خرابه من بخوابم
که شاید من ببینم روی بابم
چو بلبل شد به سوی آشیانه
همی نالید از جور زمانه
پدر را دید در خواب آن حزینه
گهی در دامنش گاهی به سینه
گهی بر دوش بابش می نشستی
چو بلبل چهچه زن در گل پرستی
چو شد بیدار آن ماه مدینه
بگفت ای خواهر زارم سکینه
بدم در دامن باب غریبم
دوباره شد فراق او نصیبم
به زینب گفت ای سالار طفلان
نمیدانم چه شد ای ماه تابان
حسینم آمد و رفت از بر من
بگو آیا چه شد تاج سر من
تو میگفتی که بابت در سفر هست
ز حال ما اسیران بی خبر هست
چو پرسیدم ز حالش گفت با من
پدر جان من شدم از دست دشمن
به دشت کربلا پامال اسبان
تنم در آفتاب گرم و سوزان
سگ درگاه سلطان حجازی
تو "رونیزی" بزن دست نیازی
به دامان رقیه کن فغانی
دمادم از برایش نوحه خوانی
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....