یا حضرت مسلم ابن عقیل ع
ا حضرت مسلم ابن عقیل ع
صلوات
داد مسلم در دم آخر پیام
بر حسین آن زادۀ خیرالانام
تو میا در کوفه ای سلطان دین
تا نگردی همچو من زار و حزین
گر بیائی ای شه بی اقربا
کشته گردد اکبر نیکو لقا
گر بیائی ای گل باغ بتول
زینبت گردد ز غم زار و ملول
گر بیائی کوفه ای گلگون قبا
دست عباست ز تن گردد جدا
گر بیائی لحظه ای در این زمین
اصغرت گردد شهید از تیر کین
گر بیائی ای مه برج حیا
کشته گردد قاسم نوکدخدا
گر بیائی ای شه والا تبار
دخترانت جمله گردد خوار و زار
گر بیائی کوفه ای شاه جهان
میشود لیلا ز غم بی خانمان
پس میا ای خسرو ملک حجاز
رو بسوی کوفیان ای دلنواز
دست من بر دامنت ای تاجدار
تو میا در کوفه میگردی فگار
بهر استقبال تو تیر و سنان
حاضر و آماده دست کوفیان
من ز درد بی کسی حیران شدم
در میان کوچه سرگردان شدم
عاقبت در خانۀ یک پیرزن
در شب آخر نمودم چون وطن
بودم اندر فکر تو ای با وفا
در مناجات و دعا و هم ثنا
یکه و تنها میان قوم دون
در ره حق گشتم از زین سرنگون
من به سر دارم طریق بندگی
در حضورت رفتم از شرمندگی
کن حلالم ای شه بحر وجود
در رهت دادم سر و جان هر چه بود
ای سگ درگاه مسلم کن فغان
روز و شب "رونیزیا" اندر جهان
......
گویم از آن شاه با مهر و وفا
در دم آخر به دشت کربلا
یاد کرد از مسلم غم پرورش
بعد از آن عباس میر لشکرش
گفت ای مسلم نمیدانی مگر
من غریب و زینب من دربدر
بعد از آن گفتا که ای یاران من
بی کسم در این دیار پر محن
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات