خود را ببین چه بودی وز بودنت چه سودی ******
خود را ببین چه بودی وز بودنت چه سودی ***(معادی*اخلاقی)
ای اولت خبیت و آخر چو هیمه هستی
از بهر چیست برگو دائم خمار و مستی
در این جهان فانی خود را مکن معلق
هنگام الرحیل است بگذر ز خود پرستی
...
خود را ببین چه بودی وز بودنت چه سودی
در رفتنت نظر کن اسلام یا یهودی
کم کن تو خود نمایی بنگر که در کجایی
در زیر خاک باید پنهان شوی بزودی
...
آنجا بجز خدا نیست در هیچکس هوا نیست
اندر حضور داور یک حرف از ریا نیست
آنجا دو چیز خواهد ایمان و قلب سالم
مال و منال دنیا یک ذرّه ئی بها نیست
...
دنیا دمی است جانا باشد چو پیر زالی
هر ساعتی به رنگی هر لحظه در خیالی
مکاره ای است پر مکر در دام او چو شیران
افتاده اند اکنون چون کوزه ای سفالی
...
ای نو جوان رعنا غره مشو به دنیا
با هوش و با فراست شو در کلاس تقوا
امروز کار شاید فردا حساب باید
مخمور و مست تا کی کن توشه ای مهیا
...
"رونیزیا" در این ره خود گو که در چه کاری
صحبت بس است بنگر اندر عمل چه داری
از بهر واپسینت آماده توشه ای کن
تا در حضور خوبان نائی به شرمساری
...
بردرگه الهی آور علی اصغر
تا او شود شفیعت در قبر و هم به محشر
این بلبل حسینی بر روی دست بابش
باد خزان نمودش مانند گل چو پرپر
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
خبیت=پست-فرومایه