یا حضرت علی اکبر ع*********
*****یا حضرت علی اکبر ع*****
نوگل باغ حسینی اکبر گلگون قبا
گفت با سلطان خوبان کِای شه بی اقربا
اذن فرما ای پدر جان تا کنم قربان تو
قطرۀ خونی که دارم اندر این دشت بلا
گو چه کار آید مرا زین زندگی ای تشنه لب
خواهر زارم سکینه گشته در شور و نوا
در جوابش شاه دین فرمود ای آرام جان
بی تو من برگو چه سازم در زمین کربلا
میوۀ باغ دلم هستی و نور دیده ام
گر تو رفتی میشوم من در جهان غم مبتلا
گفته قرآن لن تنالوا البر حتی تنفقوا
پس برو جانا به کوی دوست تا گردی فدا
شاهزاده سوی میدان همچو حیدر شد روان
بُد به همراهش دل و جان حسین اندر قفا
گفت کِای قوم ستمگر رسم مهمانی چنین
نیست بر آل علی ای کوفیان بی حیا
می کشم شمشیر چون جدم علی در این زمین
جوی خون سازم روان از خون ناپاک شما
هی به مرکب زد ز دل الله اکبر برکشید
می زد و می کشت و می کرد از بدن سرها جدا
خسته شد او از عطش آمد حضور شاه دین
گفت بابا تشنگی انداخت اکبر را ز پا
شه زبان خویش در کام علی اکبر نهاد
گفت رو بابا که دیگر تشنگی نبود تو را
ثانیاً برگشت آن شهزادۀ پیر عرب
همچو شیر افتاد اندر بیشۀ قوم دغا
بعد چندی تیغ کین بر تارک آن نوجوان
گشت وارد بر زمین افتاد و گفتا یا اَبا
رس به فریادم که گشتم ای پدرجان غرق خون
لحظۀ آخر ببینم از وفا روی تو را
شه چنان باز شکاری بر سر اکبر رسید
دید چشم نازنینش گشته همچون طوطیا
همچو گل در بر گرفتش گفت ای روح و روان
رفتی و آسوده گشتی شد حسین غم مبتلا
بهر اکبر گشته ای "رونیزیا" اندر فغان
چون سگی بر آستان آن مه نیکو لقا
التماس دعا - برای شادی
روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم