میلاد حجة ابن الحسن العسکری عج ******************

میلاد حجة ابن الحسن العسکری عج

 

مژده ایدل که دگر نیمۀ شعبان آمد

شب تاریک بسَر شد مهِ تابان آمد

جلوه گر نور خدا از ره احسان آمد

مظهر لطف خدا مهدی دوران آمد

در گلستان علی بلبل خوشخوان آمد

 

چون کنم یا چه بگویم ز رخ نیکویش

آن که والیل بود سلسلۀ گیسویش

آن که والشمس ضحی هست مه دلجویش

آن که محراب دعا گشته کمان ابرویش

آن که از روز ازل حامی قرآن آمد

 

آن که در پردۀ غیبت بود از دیده نهان

آن که در هر دل معشوقۀ خود هست عیان

آن که وصفش نتوان کرد به صد جلد بیان

آن که باشند همه منتظر مقدم آن

تا بیاید همه گویند سلیمان آمد

 

آفرین بر تو اَیا نرجس نرگس پرور

مفتخر گشته یسوعا وُ تو وُ هم قیصر

کیست در روی جهان همچو تو باشد مادر

حامل نور خدا حجت حق را همسر

مظهر لطف خدایت چو به دامان آمد

 

وه چه پاکیزه و نوزاد چه خوش سیما هست

وه چه خوش صورت و خوش سیرت و هم زیبا هست

وه چو مژگان دو چشمان چنان شهلا هست

خلقت خُلق نکویش به جهان یکتا هست

دست حق قدرت حق حجت یزدان آمد

 

ای گل گلشن زهرا ثمر باغ بتول

بنما بهر خدا دعوت ما را تو قبول

بین که اسلام از این غیبت تو گشته ملول

از پس پرده برون آی که این قوم جهول

سر بسر گشته فریبنده چو شیطان آمد

 

حمله ور گشته چو روباه ببین بابیها

زان بَتَر مردم گمراه چنان صوفیها

خواندن نام علی مرکز موسیقیها

خود بیا و بنگر مرد و زن پاپیها

تا بدانند چو تو مجری قرآن آمد

 

تا نیائی نشود باورشان قوم یهود

از نصاری چه بگویم که ندارند وجود

این مسلمانی امروز جهان کاش نبود

چون عمل نیست به تنهائی این نام چه سود

کن تو تعجیل که عمر همه پایان آمد

 

سیل بی دینی مردم ز صغار و ز کبار

گشته در روی جهان بی حد و افزون ز شمار

دختران و پسران گِرد هم اندر بازار

همه در عیش و نشاط و همگی مست و خمار

گوئیا بر همه نی دین و نه ایمان آمد

 

عالم کون و مکان منتظر مقدم توست

زخمهای دل ما منتظر مرحم توست

دل من شیفتۀ سلسلۀ پرچم توست

آب کوثر ز یکی رشتۀ شیرین یَم توست

در ثناخوانی تو حوری و غلمان آمد

 

آدم و جن و ملائک همه پابست تو هست

نرگس گلشن حق غنچۀ لبختد تو هست

جمله ذرات جهان گشته ز میلاد تو هست

ماه و خورشید و ثوابِت همه در روز الست

بهر جانبازی تو بندۀ فرمان آمد

 

مظهر لطف خداوند جهان غیر تو نیست

زادۀ شیر ژیان در دو جهان غیر تو نیست

بلبل فاطمه آن شاه زنان غیر تو نیست

وارث خون شه تشنه لبان غیر تو نیست

نام نیکوی تو وابستۀ ایمان آمد

من که دیوانۀ دیدار تو از جان هستم

من که از جام می لطف تو هر دم مستم

هر چه هستم به سر کوی تو من پیوستم

چون گدایان همه دم سوی تو باشد دستم

تا ببینم که شه عالم امکان آمد

 

روز و شب از غم هجر تو همی غمناکم

لیک امید وصال تو کند بی باکم

نوشم از دست تو گر زهر و یا تریاکم

خوش بود گر قدم از لطف نهی بر خاکم

فخر دارم که به این کالبدم جان آمد

 

چشم شهلای تو ای دوست مرا کرده اسیر

سنبل موی تو در گردن ما چون زنجیر

نه مرا تاب و توان است نه آه شبگیر

دستگیری من از دست تو باشد تقدیر

از فراق تو شب و روز به لب جان آمد

 

گر بیائی ز پس پرده برون ای گل من

تاج بر سر بنهد لاله و هم سنبل من

ور نیائی چه کند این دل پر غُلغُل من

جلوه گر شو تو به گلزار اَیا بلبل من

همچنان یوسف صدیق به کنعان آمد

 

بر سر راه تو ای دوست نشینم تا کی

از رقیبان همه دشنام ببینم تا کی

انتظار رُخت ای خسرو دینم تا کی

گفتگوی شه بی یار و معینم تا کی

گویمی زخم دل فاطمه درمان آمد

 

گویم از سوم شعبان که جهان شد گلشن

روز میلاد حسین فاطمه شد در شیون

لیک میلاد تو ای بلبل خوشخوان چمن

گشت عالم همگی نافۀ آهوی ختن

وارث خون حسین بین چو شتابان آمد

 

به سر کوی تو ای سبط نبی پور حسن

کلب درگاه تو "رونیزی" آواره وطن

هست در روز قیامت ز گنه غرق محن

اگر اندر لب کوثر دهی اَم جام لبن

سرفرازم که قبول از در سلطان آمد

 
 التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

 

پاپیها=مرد و زنی که بچه سگ همراه دارند وبه این همراهی افتخار میکنند

ثوابت=جمع ثابت، ستارگان