زبان حال اباعبدالله بر بالین برادر

 

زبان حال اباعبدالله بر بالین برادر

سرور دین شاه دشت کربلا

بر سر بالین عباس از وفا

 

آمد و گفت ای علمدار رشید

خیز یکدم ای مه سیمین لقا

 

بین که اندر خیمه باشد منتظر

جملگی اطفال شد غم مبتلا

 

پشتم ای جانا شکست از مرگ تو

من شدم بی یاور و بی اقربا

 

زندگی دیگر نخواهم بهر تو

زینبم گردد اسیر و مبتلا

 

دشمنان امشب دمی آسوده اند

اهل بیتم جمله در شور و نوا

 

چشم بگشا و ببین چون مضطرم

یکه و تنها میان اشقیا

 

بود امیدم که بعد از من شوی

سرپرست اهلبیت مصطفی

 

لیک از جور و جفای روزگار

قامت سرو تو شد چون طوطیا

 

بر زمین در خاک و خون غلطان شدی

از جفای کوفیان بی حیا

 

مطلبی گر باشدت برگو به من

تا کنم از جان و دل ایندم روا

 

گفت دارم آرزو بار دگر

تا ببینم روی نیکوی تو را

 

چون ندارم دست ای شاه جهان

پاک کن از مرحمت چشم مرا

 

دیگری تا جان بود اندر بدن

تو مبر در خیمه جسمم یا اخا

 

چون سکینه منتظر باشد هنوز

تا برم آب از برایش از وفا

 

رفت از دنیا چو عباس جهان

شورشی افتاد اندر نینوا

 

شه چو خود را یکه و تنها بدید

آمد اندر خیمه با حال عزا

 

گفت کای خواهر شدم از راه کین

بی برادر بی علمدار و لوا

ناگهان آمد سکینه مو پریش

گفت بابا کو عموی با وفا

در جوابش گفت کِای دخت عزیز

کشته شد از ظلم قوم بی حیا

گشته هنگام اسیری رفتنت

صبر کن ای دختر سیمین لقا

بس کن ای "رونیزیا" چون شاه دین

پشتش از داغ برادر شد دوتا

 التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....